فراه نما

فراه نما
دینی, علمي، فرهنگي، سياسي و....  
قالب وبلاگ
نويسندگان
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان فراه نما و آدرس farahnama.loxblog.com لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





مسعود علاقهء فراوانی به سپورت داشت و جوانان و نو جوانان همسن و سالش را نیز به سپورت تشویق میكرد. هنوز چهارده سال داشت كه تیم والیبالی را در دهكدهء زادگاهش جنگلك ساخت و در رخصتی های تابستانی با تیم های والیبال قریه های دیگر پنجشیر مسابقات دوستانه یی را برگزار میكرد. قدرت اجرایی و داشتن دسپلین نه تنها او را عزیز و دوستداشتنی ساخته بود ، بلكه با این عملكرد حیثیت رهنما و پیشگام را در میان دوستان بیشمارش یافته بود.

مسعود به ورزش های متنوع علاقه مندی داشت، كه بعد ها برای انجام همهء آن فرصت كمی داشت . ورزش های دوست داشتنی ا ش، فتبال ، اسپ سواری، آببازی و كاراته بودند.

در تیم فتبال محلی یی كه در آن زمان در كارته پروان داشتند ، او نقش یك مربی فعال را داشت . علاوه بر آن مسعود عشق فراوانی به مطالعه و بازی شطرنج داشت. او بیشتر به خوانش سفر نامه ها و تاریخ علاقه مند بود . مسعود در عرصه شعر و سخن آثار پیشگامان ادبیات فارسی؛ چون : مولانا جلال ا لدین بلخی، سنایی غزنوی، بیدل و حافظ رامیخواند و دوست داشت.

سال 1351خورشیدی مسعود آموزشگاه ریاضی « آرین» رادر محل زیستش در پارك بهارستان جامی واقع كارتهء پروان اداره میكرد كه درآن او نه تنها به همصنفانش بل كه به شاگردان زیادی درس ریاضی میداد.

این كه مسعود چه گونه به سیاست دلچسپی پیدا كرد؛ خودش گفته است: « پدرم دوستان زیادی داشت كه به سیاست آشنا بودند. آنها به خانهء ما می آمدند و روی سیاست های منطقه و جهان بحث و گفتگو میكردند. طبیعی بود كه این صحبت هاو نشست ها نقشش را در من داشت . و اثراتش در آینده هم نیز باقی ماند .»

شاگرد صنف نهم لیسه استقلال ، اولین بار آدم فعال سیاسی شد.
مسعود هنوز شاگرد صنف هشتم و نهم بود كه فعالیت كمونستها در مكاتب كابل آغاز گردید. این كه او مفكوره خود را با كمونست ها هماهنگ ساخته نمی توانست ، تیره گی هایی بین او و شاگردانی كه مفكورهء كمونستی داشتند پیدا شد.
مسعود كه هنوز تجربه كافی سیاسی نداشت، از امكانات زیادی هم بر ضد این گونه فعالیت ها بر خوردار نبود . گرچه فعالان سیاسی آن زمان درگیری هایی نیز میان هم داشتند ، اكثراً افراطی های چپ گرا بودند . این امر باعث توجه مسعود به نهضت اسلامی گردید.


1352 (1973) بعد از امتحان كانكور نظر به علاقه اش به انجنیری و مهندسی شامل انستیتوت پل تخنیك كابل شد.
در همین سال او رسماً به جمعیت اسلامی پیوست و همراه انجنیر حبیب الرحمان كه یكی از پیشگامان نهضت اسلامی بود آشنا شد.

در دوران حكومت محمد داؤد كه مردم او را نزدیك با كمونیزم و شوروی میدانستند، اولین پلانهای كودتا یی تحت فرماندهی انجنیر حبیب الرحمان كه مسعود هم در آن سهم داشت طرح گردید . پس از افشای این پلان ها ، انجنیر حبیب الرحمان مدت شش ماه زندانی شد و مسعود هم كابل را ترك گفت.

حكمتیار كه در آن زمان مسوولیت امور نظامی جمعیت اسلامی را داشت ، به این عقیده بود كه از طریق ترور میتوان به هدف رسید . كه هدفش از ترور گذاشتن بم ، پاشیدن تیزاب و قتل مخالفین سیاسی اش بود . درین زمان مسعود شدت بیزاری خود را در برابر تند روان اسلامی ابراز كرد ، در حالی كه عده یی در نهضت نیز از تند روی حمایت میكردند، مسعود با این گونه تحركات مطلقاً مخالف بود و در آن تباهی و نابودی مردمی را میدید كه خواهان خدمت كردن به آنها بود . این اختلاف نظر اساساً باعث در گیری شدیدی میان آنها گردید.

مسعود یك محصل سخت كوش، هد فـمند و متوجه تحصیل بود. هدفش از تحصیل و آموزش، خدمت به وطن و مردمش بود .
بعد ازآنكه كاكایش عبدالرزاق خان (یك تن از صاحب منصبان بلند رتبه دولت داؤد) مسعود را كه توسط دولت داؤد گرفتار میگردید، هشدار داد ؛ مسعود كه یكی از فعالان سیاسی در انستیتوت پل تخنیك كابل بود؛ انستیتوت پل تخنیك را ترك گفت و در سال 1353(1974) به همراهی انجنیر جان محمد برای اولین بار به پاكستان رفت.


احمد شاه مسعود

احمد شاه مسعود فرزند دوست محمد یكی از افسران عالی رتبه پولیس دردهم سنبله سال 1332 خورشیدی 1/9/1953 در دهكدهء جنگلك بازارك پنجشیر زاده شد . در پنج سالگی شامل مكتب شد و تا صنف دوم در مكتب بازارك درس خواند.
وقتی پدرش به حیث قوماندان ژاندارم پولیس هرات مقرر گردید او صنف سوم و چهارم را در مكتب موفق هرات خواند.
مسعود آموزش های نخستین د ینی را نزد ملا امام مسجد جامع هرات فرا گرفت.

پس از تقرر پدرش در كابل او شامل لیسه استقلال گردید و تعلیماتش را در همان لیسه به پایان برد.

مسعود پس از صنف دهم در مكتب هم به حیث شاگرد ممتاز شناخته شد.زبان مادری اش فارسی بود درپهلوی آن به زبان پشتو، اردو و فرانسوی روان صحبت میكرد. او به زبان عربی نیز آشنایی داشت.

مسعود علاقهء فراوانی به سپورت داشت و جوانان و نو جوانان همسن و سالش را نیز به سپورت تشویق میكرد. هنوز چهارده سال داشت كه تیم والیبالی را در دهكدهء زادگاهش جنگلك ساخت و در رخصتی های تابستانی با تیم های والیبال قریه های دیگر پنجشیر مسابقات دوستانه یی را برگزار میكرد. قدرت اجرایی و داشتن دسپلین نه تنها او را عزیز و دوستداشتنی ساخته بود ، بلكه با این عملكرد حیثیت رهنما و پیشگام را در میان دوستان بیشمارش یافته بود.

مسعود به ورزش های متنوع علاقه مندی داشت، كه بعد ها برای انجام همهء آن فرصت كمی داشت . ورزش های دوست داشتنی ا ش، فتبال ، اسپ سواری، آببازی و كاراته بودند.

در تیم فتبال محلی یی كه در آن زمان در كارته پروان داشتند ، او نقش یك مربی فعال را داشت . علاوه بر آن مسعود عشق فراوانی به مطالعه و بازی شطرنج داشت. او بیشتر به خوانش سفر نامه ها و تاریخ علاقه مند بود . مسعود در عرصه شعر و سخن آثار پیشگامان ادبیات فارسی؛ چون : مولانا جلال ا لدین بلخی، سنایی غزنوی، بیدل و حافظ رامیخواند و دوست داشت.

سال 1351خورشیدی مسعود آموزشگاه ریاضی « آرین» رادر محل زیستش در پارك بهارستان جامی واقع كارتهء پروان اداره میكرد كه درآن او نه تنها به همصنفانش بل كه به شاگردان زیادی درس ریاضی میداد.

این كه مسعود چه گونه به سیاست دلچسپی پیدا كرد؛ خودش گفته است: « پدرم دوستان زیادی داشت كه به سیاست آشنا بودند. آنها به خانهء ما می آمدند و روی سیاست های منطقه و جهان بحث و گفتگو میكردند. طبیعی بود كه این صحبت هاو نشست ها نقشش را در من داشت . و اثراتش در آینده هم نیز باقی ماند .»

شاگرد صنف نهم لیسه استقلال ، اولین بار آدم فعال سیاسی شد.
مسعود هنوز شاگرد صنف هشتم و نهم بود كه فعالیت كمونستها در مكاتب كابل آغاز گردید. این كه او مفكوره خود را با كمونست ها هماهنگ ساخته نمی توانست ، تیره گی هایی بین او و شاگردانی كه مفكورهء كمونستی داشتند پیدا شد.
مسعود كه هنوز تجربه كافی سیاسی نداشت، از امكانات زیادی هم بر ضد این گونه فعالیت ها بر خوردار نبود . گرچه فعالان سیاسی آن زمان درگیری هایی نیز میان هم داشتند ، اكثراً افراطی های چپ گرا بودند . این امر باعث توجه مسعود به نهضت اسلامی گردید.


1352 (1973) بعد از امتحان كانكور نظر به علاقه اش به انجنیری و مهندسی شامل انستیتوت پل تخنیك كابل شد.
در همین سال او رسماً به جمعیت اسلامی پیوست و همراه انجنیر حبیب الرحمان كه یكی از پیشگامان نهضت اسلامی بود آشنا شد.

در دوران حكومت محمد داؤد كه مردم او را نزدیك با كمونیزم و شوروی میدانستند، اولین پلانهای كودتا یی تحت فرماندهی انجنیر حبیب الرحمان كه مسعود هم در آن سهم داشت طرح گردید . پس از افشای این پلان ها ، انجنیر حبیب الرحمان مدت شش ماه زندانی شد و مسعود هم كابل را ترك گفت.

حكمتیار كه در آن زمان مسوولیت امور نظامی جمعیت اسلامی را داشت ، به این عقیده بود كه از طریق ترور میتوان به هدف رسید . كه هدفش از ترور گذاشتن بم ، پاشیدن تیزاب و قتل مخالفین سیاسی اش بود . درین زمان مسعود شدت بیزاری خود را در برابر تند روان اسلامی ابراز كرد ، در حالی كه عده یی در نهضت نیز از تند روی حمایت میكردند، مسعود با این گونه تحركات مطلقاً مخالف بود و در آن تباهی و نابودی مردمی را میدید كه خواهان خدمت كردن به آنها بود . این اختلاف نظر اساساً باعث در گیری شدیدی میان آنها گردید.

مسعود یك محصل سخت كوش، هد فـمند و متوجه تحصیل بود. هدفش از تحصیل و آموزش، خدمت به وطن و مردمش بود .
بعد ازآنكه كاكایش عبدالرزاق خان (یك تن از صاحب منصبان بلند رتبه دولت داؤد) مسعود را كه توسط دولت داؤد گرفتار میگردید، هشدار داد ؛ مسعود كه یكی از فعالان سیاسی در انستیتوت پل تخنیك كابل بود؛ انستیتوت پل تخنیك را ترك گفت و در سال 1353(1974) به همراهی انجنیر جان محمد برای اولین بار به پاكستان رفت.

بعد از مدت كوتاه دوباره فعالیت های سیاسی را در داخل كابل آغاز كرد و موفق گردید كه عده یی از افراد ناراضی دولت رابه طرفداری خود فرا خواند. مسعود فعالیت های سیاسی اش را ادامه داد تااینكه در 1354(1974) قیام مسلحانه پنجشیر صورت گرفت . مسعود 22 ساله باعده یی از یارانش كه اعضای ‌جمعیت بودند با وجود تلف شدن عده یی ازهمسنگرانش ، در ظرف یك الی دو ساعت تمام پنجشیر را تحت كنترول در آورد ویك ادارهء دولتی را خلع سلاح كرد.

حكمتیار وعده داده بود كه همزمان با قیام در پنجشیر قوای نظامی دولت مصروف میشود و در كابل یك كودتای نظامی ‌رخ خواهد داد.

در كابل هیچ حركتی‌صورت نگرفت . مسعود و همراهانش افشا شدند و به این صورت قیام كننده گان به خدف نرسیدندوعده یی توانستند پنجشیر را ترك گفتند.

مسعود بعد از یك ماه به صورت مخفی دوباره به كابل آمد و از آنجا به پشاور پاكستان رفت كه درآن جا هم مخفی بود و از طرف استخبارات مخفی پاكستان تعقیب میشد.

بعد از این قیام نظریات در داخل جمعیت اسلامی هم فرق كرد. بعضی طرفدار این قیام بودند و برخی این قیام را ناسنجیده و یك اشتباه میدانستند. این موضوع باعث دو پارچه گی جمعیت گردید . كسانی كه مخالف قیام بودند، با پروفیسور ربانی ماندند كه مسعود هم یكی‌از آنها بود و طرفداران قیام به حكمتیارپیوستند.

این دو گروه گاه با هم نزدیك و گاه دور میشدند. تا اینكه تحت رهبری قاضی امین وقاد هر دو با هم یكجا شدند .
حكمتیار با نزدیكی ‌به شبكه استخباراتی ‌پاكستان ، رقبای‌سیاسی ‌خود را یكی ‌یكی‌از بین برد . یكی‌از این جمله همان انجنیر جان محمد بود.

حكمتیار و رهنمایان‌ پاكستانی اش كلو وبابر میخواستند مسعود را كه درآن وقت در خانهء حكمتیار بود اختطاف كنند . مسعود كه از جدی بودن این موضوع خبر شد، پهره دار های پاكستانی را با دو تفنگچه یی كه همیشه با خود داشت تهدید كرد و از آنجا خارج شد . اوتا كودتای ‌ضیاالحق به صورت مخفی در پاكستان ماند.

بعد از این واقعه جمعیت فعالیت های مستقل خود را آغاز كرد . و مسعود تا كودتای كمونستی 1357(1978) به كابل رفت و آمد داشت .از فعالیتش در كابل تنها دوستان نزدیكش خبر داشتند. به گفته یكی از نزدیكانش، اوبیشتر در شهرستان های شرقی افغانستان به سر میبرد تا از نظر پولیس امنیتی كابل در امان باشد.

مسعود به نورستان كه از نخستین مراكز قیام علیه شوروی بود، رفت . او میخواست ببیند كه عقیده مردم به مقاومت چه است . بعد از این كه مسعود به تصمیم مردم یقین پیدا كرد در 1358(1979) ( آغاز تجاوز قوای شوروی در افغانستان) با دسته یی كه شامل 20 مرد جوان بود، به طرف پنجشیر روان شد .در كنر هم مبارزانی كه به جهاد آغاز كرده بودند این دسته را خوش آمدید و خیرمقدم گفتند و مقداری از سلاح و مهما ت غنیمت گرفته شده خود را به دسته زیر فرماندهی‌مسعود اهدا کردند.
مسعود همراه با همرزمانش داخل پنجشیر، محل زادگاه خود شد .
شاهدان عینی میگویند ، در پنجشیر او بزرگان و ریشسفیدان محل را گرد خود جمع كرد و راجع به مقاومت مسلحانه با آنها به تفاهم رسید. مسعود در تمام قریه ها با مردم گفت وگو كرد . مردم پنجشیر برای مبارزات مسعود در راه آزادی مردم و سرزمینش، به هر نوع قربانی حاضر بودند.

شاهدان میگویند، با وجودی كه زن و مرد پیر و جوان به ضرورت این مبارزه مسلحانه باور مند بودند ، آماده گی‌خود را برای مقاومت اعلام كردند . مسعود از میان همهء داوطلبان، كسانی ‌را انتخاب میكرد كه یگانه سرپرست و نان آور خانواده خود نمی‌بودند . او برای‌ داوطلبان مبارزه میگفت و روشن میساخت كه سرپرستی و غمخواری خانواده و فامیل هم بخش ضروری‌ مقاومت است، زیرا حفاظت از مردم بیچاره و محتاج و به خصوص ازخانواده در برابر یك ابر قدرت تجاوز گر فرض است .

بار دیگر قیام مسلحانه در پنجشیر آغاز گردید و این بار به رهبری‌ مسعود. این قیام 40 روز ادامه پیدا كرد که پنجشیر، سالنگ و بوله غین از دست تجاوزگران آزاد گردید . پس از40 روز جنگ و مقاومت، مسعود از ناحیه پای زخم برداشت و مبارزان سلاح و مهمات ‌برای‌ادامهء جنگ نداشتند . با وجود ی كه 600 مرد از نورستان به كمك مبارزین شتافتند ، آنها به شكست مواجه شدند. و اینگونه مسعود با همرزمش كاكا تاج الدین به سوی ‌پنجشیر برگشت.

این شكست مسعود را به تفكر وا داشت و او تصمیم گرفت كه با تاكتیك های جدیدی وارد عمل شود. این تاكتیك، جنگ چریكی و یا گوریلایی بود كه اورا یکی از بزرگ ترین چهره های جنگ های ‌چریكی‌ عصرساخت
از همین جا نام مسعود و پنجشیر با هم پیوند خوردند. و نامش به عنوان بزرگترین مبارز جنگ های آزادی ‌بخش در تاریخ ثبت شد.

تمام دشمنانش میخواستند او را از بین ببرند و برای‌ رسیدن به این هدف از هر وسیله یی استفاده میكردند و شوروی‌ها جایزه یی‌برای‌سرش تعیین كرده بودند . از اثر كار آیی و فعالیت دقیق استخباراتش همهء پلان های‌تهاجمی دشمن افشا میگردید .
در سال 1358(1979) زمانی‌ كه پایش شدیداً جراحت داشت ، مسعود توسط گروپ های‌رژیم محاصره گردید . او توانست خود را به گونه یی از تهاجم دشمن نجات دهد.

در سال 1359 ( 1979) یك سرباز جوان با استفاده از تاریكی، از فاصلهء سه متری بالای جیپ حامل مسعود آتش كرد و مسعود جان به سلامت برد . مسعود آن جوان را فقط همین قدر گفت: « وطندار، دست هایت میلرزد، خوب نشان زدن بلد نیستی. »و او را بخشید.

درسال 1361(1983) كوماندو های ‌ویژهء شوروی ‌دهنهء مخفیگاه كوهی را كه مسعود در آن خواب بود در ملسپه پنجشیر محاصره كردند. او توانست محاصره را بشكند و ساحه را ترك بگوید .
شوروی ها در سال آتش بس1361/1362(1983/84)، برای ترور مسعود دو اندیشه را دنبال میكردند ، یكی كشانیدن او به داخل گارنیزیون شان در« عنابهء پنجشیر» به بهانهء مذاكره و گفت وگو كه در واقع قصد دستگیری وی را داشتند، که پلان شان بوسیله یك ترجمان تاجیكی افشا گردید. طرح دوم این بود كه روس ها یك تن از مجاهدین بنام« عبدالقادر ناچار» را اجیر ساخته بودند تا در غذای احمد شاه مسعود زهر بریزد . ناچار دستگیر گردید، اما مسعود اورا بدون انتقام گیری مورد عفو قرار داد.

داكتر نجیب الله رییس جمهور، زمانیكه ریاست « خاد» رابه عهده داشت ، میخواست مسعود را به كمك « كامران » دوست دوران مكتب مسعود به قتل برساند . داكتر نجیب می دانست كه مسعود با دوستانش از نیكی ‌و جوانمردی كار می‌گیرد. او مسعود را از دوران طفولیت در كابل میشناخت ، در آن وقت كامران كپتان تیم ملی فتبال بود . او به پنجشیر رفت و چند روز با مسعود بود. كامران وقتی پی برد که مسعود چی راهی را در پیش دارد و برای چی مبارزه میکند، همه چیز را خودش به مسعود افشا كرد و تفنگچهء بی صدایی را كه از حكومت آن وقت به این مقصد گرفته بود به مسعود تسلیم كرد و خود به آلمان غرب پناهنده ء سیاسی شد.

در سال 1368(1989) در پایان گردهمآیی كه مسعود با فرماندهان ولایات مختلف شورای نظاردر فرخار داشت، زمانی كه این فرماندهان میخواستند به مواضع خود بر گردند، مورد حمله افراد حكمتیارقرار گرفتند كه دها تن از اعضای برجسته شورای‌ نظار درین حمله شهید شدند. در این حمله تروریستی مسعود نزدیك ترین دوستان و برجسته ترین فرماندهان خود را از دست داد . حكمتیار توانست عملیات بزرگ نظامی مسعود را خنثا سازد ، ولی به هدف اصلی اش كه از بین بردن مسعود بود ، نرسید.
1372(1993) وقتی‌كه وضع میان جبهات مسعود وشورای همآهنگی زیر رهبری حكمتیار خراب شده بود، هلیكوپتر مسعود توسط جت های جنگی شورای همآهنگی مورد حمله قرار گرفت . اما پیلوت هلیكوپتر نا گزیر به نشست گردید. پس از ان مسعود تصمیم گرفت تا به راز و رمز پیلوتی نیز دست یابد .
در همین سال مسعود مورد حملات شدید نیرو های متحد حكمتیار در اطراف وزیر اكبر خان کابل قرار گرفت .
1361(1983) بعد از شكست دوم ارتش شوروی در پنجشیر، روس ها به صورت مستقیم با نماینده گان جانب مسعود وارد مذاكره شدند و به این صورت شوروی ها برای اولین بار مسعود و مجاهدین را به حیث یک حریف سیاسی به رسمیت شناختند و با او آتش بسی را امضا كردند.

کار شناسان این آتش بس را یکی ازبزرگترین پیروزی های مقاومت افغانستان خواندند كه یک سال طول کشید.
مسعود عمده ترین استفاده را از این آتش بس نمود. او قادر شد برای اولین بار سفرطولانی تری به مناطق شمال و شمال شرق افغانستان کند. این سفری پرحاصل بود که سبب شد در سال 1362 (1984) مسعود بتواند تمام قومندانهای مقاومت منطقه را که عضو احزاب مختلف بودند در یک شورا به نام «شورای نظار» دور هم جمع کند. هد ف او به وجود آوردن یک قوای واحد سیاسی و رزمی در داخل افغانستان بود که مستقل باشد و پیروی احزابی را که در کشور های همسایه به وجود آمده بودند، نکند. قصد تمام اعضای این شورا فقط آزاد ساختن افغانستان بود.
با وجود ی که حملات ارتش سرخ بالای پنجشیر دوباره آغاز شده بود، مسعود مطمین بود که پنجشیردرنبودن او هم زیرفرمان فرماندهان محلی پیروزمندانه مقاومت میکند، و اداره پنجشیر را به عبدالمحمود دقیق سپرد. همچنان مناطق اندراب ، خوست فرنگ ، اشکمش، نهرین و کشم، هم به پنجشیردیگری مبدل گردیدند.


1366(1987) پروان کاپیسا هم به فرمانده عظیمی سپرده شد. مسعود برخلاف آنانیکه «جنگ سالار» نامیده میشوند، در مناطق تحت کنترول خود یک سیستم اداری، تشکیلاتی و خبررسانی آزاد را به وجود آورده بود. مسعود در تمام محلات، اداره امور را به دست مردم سپرد و خودش به بسیج نیرو های مقاومت پرداخت.

درتمام دورهء ادارهء مسعود قبل از ورود به کابل و بعد از عقب نشینی از کابل ، کشت ، استفاده و خرید و فروش مخدرات و مسکرات منع بود . و هیچ کسی ازین امر مثتثنی نبود، حتا فرماندهان و اعضای برجستهء شورا.

مسعود در سن 35 سالگی با دختر كا كا تاج الدین ازدواج كرد . اما این ازدواج كاملاً مخفی نگهداشته شد به علت مسایل امنیتی حتا نزدیكترین كسان تا دیر وقت ازین ازدواج خبری نداشتند .
 

مسعود مستقل حركت میكرد. دخالت های پاكستان را در امور داخلی افغانستان قبول نداشت، از همینرو او مجبور بود كه در چند جبهه بجنگد . اول با روسها و دولت کمونیستی و دوم با آی اس آی و گماشته گان داخلی آن .

در زمستان 1362 (1983/84) دولت كمونستی در غیاب، مسعود را محا كمه نمود و جزای مرگ را برای او تعیین نمود. قبل ازحملهء شان به پنجشیر چنین اعلام كردند كه حكم دادگاه قبلاً تطبیق و مسعود با قوایش از بین برده شده است. به این صورت میخواستند روحیهء هوا داران و دو ستان مسعود در دیگر مناطق و به خصوص در کابل را ضعیف سازند و خود مسعود را به نام «یاغی» اعلام کنند.

مسعود میدانست كه این امرعلامت آماده گی شان برای عملیات بزرگ بالای پنجشیر است . به همین منظور او با مردم پنجشیر داخل صحبت شد و از آنها خواست كه به زودترین فرصت قبل از حمله، پنجشیر را ترك كنند. مردم كه مسعود را از جان و دل دوست داشتند و معتقد به مبارزه بودند به گفته های ‌او عمل كردند. درست در بهار سال 1362 مسعود در اندك زمانی بیش از 130000 نفر ساكنان پنجشیررا از آن دره تخلیه كرد . مردم بدون كدام تردید خانه و زمین خود را كه نسل اندر نسل در آن زنده گی‌ كرده بود ند رها نمودند . این یکی از بزرگترین قربانی هایی بود که مردم افغانستان به خاطر آزادی متحمل شدند .
مسعود برای این كه مجاهدانش بی هراس از كشته شدن مردم، با شوروی دست وپنجه نرم كنند ، مردم را سپر خود نساخت.

از 1358ـ1367 (1979ـ1988) هشت بار روس ها بالای‌ پنجشیر حمله نمودند و شكست خوردند كه این شكست در افغانستان به یک شكست کلی سیستم کمونیستی درتمام آسیای میانه و اوروپا ی شرقی منجر گردید .

پس از خروج آخرین سرباز روس در 25/11/1368 (14/2/1989) برای نخستین بار فرماندهان جهادی سراسر افغانستان به فراخوان مسعود در شاه سلیم بدخشان به منظور اتخاذ تصمیم درباره آیندهء افغانستان گرد هم آمدند. مسعود ازآن جا سفر كوتاهی به پاكستان داشت17/7/1369 (9/10/1990)؛ درین سفر شورای رهبری فرماندهان داخل افغانستان با رهبران جهادی مقیم پاكستان ‌مذاكره كردند و از آنها خواستند تاد رباره دولت آینده تصمیم مشترك بگیرند .

گرچه امكانات مالی و نظامی مسعود خیلی ‌زیاد نبود ، او پیوسته توانست با سیاست باز و روشن، دور از مفكوره های افراطی، دلهای مردم را به دست آرد. اراضی زیر فرمان خود را توسعه بخشد و ضربات نابود كننده به پیکر رژیم كمونستی وارد کند. بالآخره این مبارزات در سال 1371(1992) باعث از بین رفتن رژیم نجیب الله و آزادی ‌كابل گردید.
مسعود این پیروزی ها را بدون دریافت كمكی از كشور های همسایه به دست آورد. آزاده گی و غیر وابستگی اش به حلقات خارجی یکی از دلایل ملقب شدن او به « قهرمان ملی‌افغانستان» بود.

1371 ( 1992) مسعود به این باور بود که ‌مجاهدین هنوز وارد مرحلهء حکومت سازی نگردیده اند؛ اما نشست سران ‌مجاهدین در دالان سنگ به این نتیجه رسید كه حكومت كمونستی ‌كابل باید از بین برود.
رهبران مجاهدین از سقوط رژیم كابل به رهبری ‌احمد شاه مسعود استقبال کردند . حكمتیار که تلاش داشت به صورت یکجا نبه در سازش با خلقی ها بدون توجه به فیصله های مردم و مجاهدین قدرت را در کابل انحصار کند.
در مكالمهء تلفونی كه از طریق رادیو و تلویزیون نشر گردید ، حكمتیار به سخنان مسعود در رابطه به حمله كردن بالای ‌شهر كابل اعتنایی نكرد.

بعد از سقوط آخرین مواضع دولت در بگرام ،‌ زمینه سقوط رژیم کابل مساعد گردید . حکمتیار با استفاده از این فرصت داخل شهرشد. گروه وابسته به حکمتیار ‌دروازه های ‌زندان را باز كردند و همهء زندانی‌های جنایی را رها كردند. گروه حکمتیار د ست به ویرانی و از بین بردن دوسیه ها و سوابق اداری ، در ادارات کابل زد. ‌به این ترتیب تهداب حكومت جدید را از بین بردند. علاوه بر این ده ها هزار مجرم مسلح كه دیپو های‌ سلاح را ربوده بودند ، ‌در شهربه چپاولگری آغاز کردند. در شهری که نه اردو ، نه پولیس و نه كدام قدرت امنیتی‌ دیگری وجود داشت ؛ داكتر نجیب به دفتر ملل متحد در كابل پناهنده شد.

پیش از حركت قوای مسعود به اطراف كابل ، ‌مسعود برای‌آنها هدایات روشنی‌در بارهء طرز برخورد و روش با مردم كابل داد و گفت كه مگذارید‌ كابل با امكانات نوی كه دارد هدف اصلی تان ‌را که حفاظت از مردم كابل است فراموش تان سازد .
 

نیرو های مسعود به خاطر حفظ امنیت و دفاع از مردم مظلوم کابل با غارتگران و چپاول گران شهر کابل به مقابله پرداخت.همچنان نیرو های احمد شاه مسعود حفاظت دفتر ملل متحد در کابل را نیز به عهده گرفت.
دوستان و هوا داران مسعود كه از محبوبیت او در بین مردم با خبر بودند،خواستند تا مسعود خود دولت آینده را اعلام و رهبری كند.

با آن كه شهر كابل تحت تصرف نیرو های‌مسعود بود ، او تمام مسوؤ لیت را به رهبران سیاسی داد و خود پا از این قضیه برون كشید تا بهانه یی برای‌ادامه جنگ وجود نداشته باشد.
به تاریخ 05/02/1371 (25/4/1992) یعنی ‌یك روز قبل از رسیدن به كابل، شورای ‌رهبری مسعود رابه عنوان رییس شورای‌فرماندهان و وزیر دفاع دولت نو بنیاد اعلان كرد . رییس جمهورمجددی با اعضای كابینه به تاریخ 08/02/1371(28/04/1992) به كابل رسید.

پیروزی مجاهدین نه تنها پیروزی در مقابل قوای متجاوز روسی و حكومت دست نشانده آن بود، بلكه پیروزی در مقابل آی اس آی پاكستان نیز بود. پاکستان که در صدد به قدرت رساندن مهره خود ‌حكمتیار بود و به همین منظور همیشه او را در مقابله با مسعود مساعدت میكرد، با این پیروزی، از نظر سیاسی به شکست مواجه شد.

درین مرحله كشورهای همسایه، چون پاكستان ، ایران و ازبكستان هر كدام به منظور به قدرت رساندن یا سهم بیشتر داشتن نیروهای طرفدار شان به حمایت از آن نیرو پرداختند كه این عمل آغاز گر جنگ داخلی در افغانستان شد.
همسایه گان این دخالت را « جنگ داخلی » نامیدند تا بدین سان پرده به روی عملکرد مداخله گرانهء خود کشیده باشند. ازین تاكتیك شوروی ها هم استفاده كرده بودند.

پاكستان كه دیگر امیدش را از دست داده بود ، شیوه ها و تاكتیك دخالت خود را تغییر داد ه و با پشتیبانی‌بعضی كشور های عربی طالبان را ساخت . طالبان كه توسط ارتش پاكستان با سلاح مدرن مسلح گردیده بودند، با ترور یستهای بین المللی درولایات جنوب افغانستان لانه گزیدند. آنها افغانستان را جای ‌مناسبی برای‌فعالیت های شان پیدا كرده بودند. مسعود در برابر این موج ایستاد و به مقاومت پرداخت.

به باور بن لادن: « تا وقتی‌كه مسعود زنده است ما پیروز نخواهیم شد .»
خانه ء پدری مسعود در كارته پروان توسط كمونست ها ضبط و تبدیل به یك مكتب ابتدایی‌گردید بود. مسعود در زمان حکومت مجاهدین در کابل آنرا همچنان در خدمت آموزش و پرورش گذاشت .

در سال 1372( 1993) اساس بنیاد فرهنگی‌ و تعاونی امام محمد غزالی ‌را به کمک مالی خود گذاشت . بنیاد از تمام شاعران ، نویسنده گان ، دانشمندان ، نقاشان و هنر مندان دعوت كرد تابدون در نظر داشت مسایل عقیدتی ‌و سیاسی شامل این انجمن شوند.

سازمان زنان بنیاد زمینه های آموزش و کاررا به ویژه به زنان بیوه در بخش های هنری و کار های دستی مساعد گردانیده بود.
در بخش مشوره در امور خانواده بنیاد مشاورینی داشت كه همه روزه در خدمت مردم بودند.
بخش امداد بنیاد در نواحی مختلف کابل به کمک مدد جویان میشتافت که دو مدد کار این بخش هنگام اجرای وظیفه شان در اثر پرتاب راكت حزب اسلامی ، به شهادت رسیدند .
اكتران این بنیاد هفته دو بار مریضان را به طور مجانی‌معا ینه میكردند. دواخانه بنیاد غزالی ادویه مورد ضرورت مردم را به نازلترین قیمت در شهر عرضه میکرد.

بعد از به آتش كشیدن مطبعه دولتی‌توسط افراد حكمتیار ، روزنامه ها، جراید و مجلات در مطبعه این بنیاد فرهنگی‌به صورت رایگان به چاپ میرسید. که در میان آنها روزنامه ها و جرایدی که صدای مخالف داشتند، نیز به چاپ میرسید. این خود سر آغازی بود برای قبول نظریات دیگران و آزادی مطبوعات.

هیات رهبری بنیاد فرهنگی و تعاونی غزالی‌ عبارت بودند: ازگل احمد یما، داكتر مهدی‌، حیدری ‌وجودی‌، عزیز الله ایما ،محمد رحیم رفعت، شیر محمد خارا وانجنیر سید یعقوب نوید .
بنیاد از مشوره های سود مند ‌ادیب شناخته شده افغان استاد واصف باختری بهره مند بود .
بنیاد نمایشگاه های بزرگ نقاشی را در نقاط مختلف كابل دایر نمود . بنیاد از هنرو هنر مندان قدر دانی میکرد .

بخش توزیع جوایزهنری و ادبی بنیاد به تعدادی از نقاشان و شاعران جوایزی اهدا کرد که استاد زبردست، زیزالله احمدی در بخش نقاشی و اسحاق ننگیال شاعر معروف پشتودر بخش شعر برنده گان بهترین جوایز بنیاد بودند. برای هیات داوران بنیاد فقط کیفیت و محتوای آثاردر برنده شدن آن نقش داشت و بس.

تأسیس و تمویل بنیاد یکی از درخشان ترین کار های مسعود در عرصهء فرهنگ بود . او میخواست کار فرهنگی جدا از کشمکش های سیاسی و ایدیولوژیک زمینهء آگاهی و تفاهم را به وجود آورد .

مخالفین دولت در شورایی به نام شورای هماهنگی که توسط کشور های ایران، ازبکستان و پاکستان حمایت میگردید، جمع شده بودند. به تاریخ 11/10/1372 (1/1/1993) این شورا دست به یك كودتا علیه دولت جدید افغانستان زد. مسعود که در آن زمان وزیر دفاع افغانستان بود، توانست این هجوم را به کست مواجه كند .

حكمتیارکه خواهان تشکیل كانفدراسیون پاكستان افغانستان بود، برای این هدف با همه توانایی خود میجنگید .
حكومت پاكستان برای‌حكمتیار دستور داده بود تا شهر كابل را تحت حملات راكتی قرار بدهد . این جانب گیری و دخالت پاكستان به شلیك كردن روزانه 3000 راكت به شهر كابل انجامید كه باعث كشته و زخمی شدن هزاران باشنده كابل و خرابی‌ شهر گردید.

تلاش های مسالمت آمیز مسعود برای رسیدن به یک تفاهم ملی، جایی را نگرفت. کشور های آتش افروز به بهانه های قومی، زبانی و مذهبی به داغ ترشدن این کوره پرداختند.

دشمنان مسعود برای رسیدن به هدف، نه تنهابه حملهء نظامی، ‌بلكه به دهشت افگنی و ایجاد ترس میان مردم كابل نیز میپرداختند . حكمتیار كه نماینده اش به حیث صدر اعظم در شهر كابل موجود بود ، تمام راه های‌اكمالاتی‌را به روی باشنده گان كابل بند كرد . مواد غذایی‌به شهر نمی‌رسید . هدف از این عمل بیزارساختن مردم از دولت مجاهد ین بود .
گلبدین با این روش موفق به ایجاد فاصله میان مردم و دولت گردید. پرتاب هزاران راكت در شهرخواب، راحت و زنده گی مردم را گرفته بود.مردم توقع داشتند كه مسعود بتواند كنترول كلی ‌را به دست داشته باشد .

مسعودبرای اینكه مردم غیر نظامی‌ هدف راكت های‌كور قرار نگیرند، تلاشش به ثمر نرسید. پاكستان میدانست که توان شکست دادن مسعود را از راه نظامی ندارد. راهی را گزید تا او را به عقب نشینی ‌وادارد.

آخرین بهانهء حکمتیار که کنار رفتن مسعود از پست وزارت دفاع بود ، نیز جلو راکت پرانی حکمتیار را نگرفت.مسعود در برابر حملات تجاوز گرانهء پاکستان ایستادوکوشش های پاكستان برای از بین بردن نیرو های‌ مسعود شکست خورد.
پاكستان با خریدن و فریب دادن رهبران و گماشته گانی از احزاب و تنظیم ها، توانست كه مقاومت را بد نام و از طرفداری مسعود در بین مردم بكاهد.

در سال 1373(1994) یك كنفرانس در سه قسمت ترتیب شد . اولین جلسه آن با عضویت 15 ولایت صورت گرفت . در جلسه دوم آن 25 ولایت عضویت داشتند كه از تاریخ 29/4/1373 تا 3/5/ 1373(20/7/1994 تا 25/7/1994 ) ادامه یافت . در اخیر این كنفرانس شورای‌عالی‌اسلامی تشکیل شد .

درین كنفرانس ، شخصیت های سیاسی، فرهنگیان ، والیان ، قومندانان ، بزرگان و مجاهدین شامل بودند . مقصد ازین مجلس انتخاب رهبر دولت آینده ‌كشور بود .
مانند دیگر مردم افغانستان مسعود نیز این جلسه را قدمی به سوی‌دمكراسی‌و انتخابات آزاد میدید. او طرفدار كاندید داكتر یوسف اولین صدراعظم انتخاب شدهء زمان ظاهر شاه بود .

قرار بود ریس جمهور درین کنفرانس شرکت نداشته باشد تا اجلاس بتواند در رابطه با تعیین رهبر آینده به نتیجه برسد.کنفرانس با شرکت رییس جمهور بدون دستآورد پایان یافت.

درین زمان طالبان چند ولایت را با جنگ و دادن پول به دست آوردند که بیشتر آن قبلاً نیز تحت حمایهء حکمتیار و پاکستان بود.
مسعود فیصله شورای رهبری دولت را مبنی بر حضور حکمتیار به حیث صدراعظم در کابل با نا گزیری تمام پذیرفت. در داخل دولت هم افرادی بودند که با حکمتیار همنظری داشتند و او را به كابل استقبال کردند . بالآخره او پست صدارتی را كه در اول برایش داده بودند، اشغال نمود. او صدراعظم دولتی شد كه چند سال برای‌ویرانی آن جنگ كرده بود .

دراوایل سال 1375(1996) مسعود به میدان شهر كه تا چندی پیش پایگاه حکمتیار بود، به تنهایی رفت تا با رهبران طالبان دیدن كند. درآن زمان مسعود با ملا ربانی ‌دیدارداشت و در بارهء خاتمهء جنگ باوی صحبت كرد. از طالبان خواست تا نماینده گان خود را به كابل بفرستند وراه حل اختلافات را پیدا كنند . به همین سبب چهل نفر از جانب دولت انتخاب گردید و باید چهل نفر دیگر از طرف طالبان معرفی‌میشد ، تا آنها با هم بنشینند و حل اختلاف نمایند . اما این چهل نفر از طرف طالبان هیچ وقت معرفی ‌نشد . با و جود ‌چندین بار درخواست معرفی این چهل نفر از طرف دولت، طالبان هر روز حملات خود را بالای ‌كابل ادامه میدادند.

مسعود موفق شد كه ازین مذاكرهء رویاروی با طالبان جان سالم برد .
در 4/7/1375 ( 26/9/1997) شهر كابل تحت بمباردمان شدید طالبان و القاعده و پاكستان قرار گرفت . مسعود به نیرو تحت فرماندهیش ـ امر داد كه كابل را ترك كنند .او این كار را به خاطر حفظ جان شهریان كابل نمود . زیرا اگر نیروهای او در كابل مقاومت میكردند جنگ كوچه به كوچه در میگرفت كه باعث كشته شدن صد ها نفر میشد . او به طرف پنجشیر عقب نشینی ‌كرد .
حكمتیارنیز كه راه دیگری نداشت با تمام اعضای کابینه خود به پنجشیر رفت واز آن جا توسط هلیکوپتر مسعود به ایران رفت و اقامه اختیار كرد و بعدها اظهار نمود که مسعود هدف ترور او را داشت.

مقاومت مردم افغانستان تحت رهبری مسعود در زمانیكه دوست و دشمن فكر میكردند كه دیگرکسی توانایی مقاومت با طالبان را ندارد، دوباره آغاز شد.

پنج سال مقاومت علیه طالبان ، تجاوز پاكستان و بن لادن یك مقاومت درخشان در تاریخ افغانستان بود.
بوغ نظامی‌ مسعود در فرماندهی نیرو هایش و شیوه نبرد او در مقابل نیرو های متجاوز به او لقب عقاب هندو كش را داده بود.
در زمستان 1375 ( 1996) مسعود تمام قوت های‌مخالف طالبان را به دور یك محور جمع كرد . این محور را جبهه متحد ملی‌برای نجات افغانستان نام گذاشتند.
اگر چه در پاكستان و مطبوعات غرب جبههء مقاومت را اتحاد شمال یاد می‌كردند؛ اما در واقعیت این مقاومت نماینده گی از تمام افغانستان میکرد.

و به این سان اتحادی‌كه فقط از رهبران شمال شكل گرفته باشد تا بتواند اتحاد شمال نامیده شود ، هرگز وجود نداشته است . این گونه تبلیغات ادعای مقاومت افغانستان را كه از تمام مردم افغانستان نماینده گی‌میكرد ؛ زیر سوال برده و از نام نیك آن میكاست.

در تمام سال های مقاومت در برابراتحاد شوروی و بعدها در برابر طالبان و تروریزم جهانی، رفتار بشر دوستانه مسعود در مقابل اسیران جنگی، مشهور بود . اسیران جنگی در پنجشیر میتوانستند با خانواده های شان تماس بگیرند و نامه بفرستند و هم غذایی ‌را كه رزمنده گان مفاومت میخوردند برای اسیران نیز تهیه میگردید. اسیران جنگی حق گشت و گذار را در داخل پنجشیر دارا بودند .
 

ملا یار محمد یكی‌از رهبران طالبان بعد از آزادی اش از زندان نیرو های مقاومت گفت : « مسعود فرزند واقعی ملت افغان است . یكبار ایستاد و مبارزه كرد و اكنون باز هم در مقابل یك تجاوز گر خارجی‌ ایستاده است و می جنگد.»
1376 (1997) مسعود، رهبران جبهه متحد را به نشستی فرا خواند تا دررابطه با توظیف صدراعظم آینده افغا نستان تصمیم اتخاذ نمایند . عبدالرحیم غفورزی كاندید كرسی‌صدارت بود وبه اتفاق آراء به حیث صدراعظم غیر وابسته به تنظیم های جهادی‌ انتخاب گردید . صدراعظم جدید خط مشی‌خود را از طریق تلویزیون بلخ به مردم اعلام كرد كه مورد استقبال گرم مردم نیز قرار گرفت . بعد از كنفرانس بی نتیجهء هرات 1373 (1993) این قدم دیگری بود به سوی تشكیل‌ یك حكومت مردمی‌.
 

در آن هنگامیكه مسعود سربازان ملبس با لباس نظامی‌ را به سوی ‌دروازه های ‌كابل سوق داد ، هوا پیمای حامل صدراعظم جدید در بامیان سقوط كرد . با مرگ غفورزی، امید واری مسعود برای تشكیل و استحكام پایه های‌ یك حكومت، به یأس مبدل شد . پس از مدتی‌ مسعود نیرو هایش را از شمال كابل دوباره به پنجشیر عقب كشید.

مسعود بدون مو جودیت یک حکومت دلخوا ه و مورد قبول مردم باردیگر نمی خواست وارد كابل شود.
پس از عقب نشینی از کابل و سیل مهاجرت به سوی پنجشیر، شمار باشنده گان آن دره چندین برابر افزوده شد. مسعود توانست به کمک موسسات امداد، درب مکاتب را باز گشایدکه درآن میان تعدادی از مکاتب دخترانه نیز بود . با وجود اندک بودن امداد، موجودیت این مکاتب یگانه زمینه یی بود برای آموزش و پرورش دختران و پسران .
زمانی که مسعود سخن از تروریزم ، القاعده و بن لادن میراند ، در غرب کمتر کسی تصویر روشنی از آن داشت.

در سال 1377 اولیویی رای (Olivier Roy) و دوپانفلی (DePonfilly) در مقاله یی نوشتند:
« مسعود هرگز نفهمید كه چرا « سی آی ای» و پنتاگون تصمیم گرفته اند دشمن وی ، ‌گلبدین حكمتیار را برای حمایت علیه او انتخاب كنند. مسعود در آرزوی یك ملت واحد و یك پارچه در افغانستان و همچنان انتخابات در این كشور بوده است .»
در اثر کوشش نماینده گان پارلمان اروپا که پس از دیدار با مسعود حقایق تجاوز خارجی برای شان روشن شد . مسعود در اپریل 2001 از طرف پارلمان اروپا به پاریس دعوت شد تا توجه جهانیان را به مبارزات مردم افغانستان در برابر تجاوز گران معطوف کند. خانم نیکول فانتن رییس پارلمان اروپایی مسعود را به خاطر در نظر داشت حقوق زنان ، لقب « قطب آزادی» داد.
رای (Roy) و دوپانفلی (DePonfilly) : « احمد شاه مسعود بر عكس مردان سیاسی امروز، بالا تر از نقش خویش به هیچ وجه در فكر جا طلبی نیست . اگر این حقیقت دارد كه مسعود به رضایت خویش كسانی‌را كه به دیدنش می‌آیند می پذیرد ، ولی هیچ كاری نمیكند كه كسی به دیدنش بیاید. وی به مشكل آماده ء صحبت با مطبوعات است . مسعود اجازه میدهد از وی فلم تهیه شود ، چون كه وی‌ چیزی برای‌پنهان كردن و كتمان ندارد .»

مسعود خطاب به جهانیان می‌گفت كه مردم افغانستان را در مقابل تروریزم تنها رها نكنید ، زیرا اگر افغانستان این جنگ را در مقابل تروریزم باخت ، جهان نیز برنده نخواهد بود. چندی بعد درستی و دقت ارزیابی مسعود به همه ثابت گردید.
چنگیز پهلوان: « امروز افغانستان مدیون همین مقاومت است . جامعه بین المللی مدیون همین مقاومت است و در واقع همه منطقه ما مدیون مقاومت است. مسعود یک شخصیت تمدن ماست . ما درین تمدن به خصوص درین قرن اخیر ، چنین شخصیتی نداشته ایم ، نه در ایران و نه در جای دیگر.این شخصیت را افغانستان به ما داد. »

احمد شاه مسعود به تاریخ 18.6.1380(9.9.2001) در خواجه بهاودین ولایت تخار در اثر حملهء انتحاری دو تروریست خارجی که به نام خبرنگار با وی مصاحبه داشتند ، جان به جان آفرین سپردو به تاریخ 24.6.1380 (15.9.2001) در تپهء سریچهء پنجشیر به خاک سپرده شد. مسعود خودش این بلندی زیبا را برای آرامگاه ابدی ش برگزیده بود .
مسعود 31 سال از عمرش را در خدمت به سرزمینش و مردمش گذراند . او میدانست که درین راه روزی جانش را از دست خواهد داد.

سبستیان یونگر گفت:« اگر مسعود شاهد زوال و سرنگونی طالبان نبود ، سر انجام مبارزاتش به پیروزی نایل گردید.»
از مسعود خانمی با پنج دختر و یک پسر مانده است.
مسعود بعد از وفاتش لقب« قهرمان ملی افغانستان » را رسماً به دست آورد.


«باور دارم ای دوست
که زنده گی زیباست
میتوان مردی را کشت
و جسمش را به خاک یکسان کرد
میتوان پاره های گوشتش را از میان برد
اماهرگز نمیتوان باورهایش را نابود کرد.» 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ جمعه 8 دی 1391برچسب:, ] [ 9:50 PM ] [ بريالي محمدي ]
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ

((به وبلاگ من خوش آمدید)) برای يك بار پريدن، هزار هزار بار فرو افتادم. ::: ::: ::: هیچ انسانی دوست ندارد بمیرد، اما همه آنها دوست دارند به " بهشت " بروند... اما ای انسانها... برای رفتن به " بهشت " ... اول باید مرد. ::: ::: ::: ::: ::: ::: هيچ وقت رازت را به کسي نگو. وقتي خودت نميتواني حفظش کني چطور انتظار داري کسي ديگري براي شما راز نگهداره. محمدي محصل دانشكده طب در کشور ترکیه-آنکارا Mohammadi studying Medicine College in Turkiye-Ankara WWW.Farahnama.loxblog.com
موضوعات وب
امکانات وب
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 26
بازدید دیروز : 3
بازدید هفته : 29
بازدید ماه : 65
بازدید کل : 9747
تعداد مطالب : 228
تعداد نظرات : 14
تعداد آنلاین : 1



<-PollName->

<-PollItems->

Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت



تماس با ما

آپلود نامحدود عکس و فایل

آپلود عکس





برای نمایش تصاویر گالری كلیك كنید


دریافت كد گالری عكس در وب


Pichak go Up

.

.

.

<-PollName->

<-PollItems->

قرآن آنلاین
http://s1.picofile.com/shiat/giv.gif
(بهترین لینک باکس)

  • دانلود فیلم
  • قالب وبلاگ