تاريخ : چهار شنبه 30 فروردين 1391برچسب:, | 11:31 AM | نویسنده : بريالي محمدي

آنچه در هر 24 ساعت در اینترنت رخ می‌دهد

 Baryalai Mohammadi

Create Your Badge افغان لینکر Web Informer Button

تاريخ : چهار شنبه 30 فروردين 1391برچسب:, | 10:56 AM | نویسنده : بريالي محمدي

 بهتـرین راهــــــــــــــــکارهای کاربـــــــــــردی بــــــــــرای مــــــــطالـعه

 

 

 

آمارها نشان داده که ذهن انسان در زمان های کوتاه و مکرر بسیار متمرکزتر از زمان های طولانی عمل می کند. بنابراین حتی اگر فقط ده دقیقه برای درس خواندن فرصت دارید، آن را به فواصل زمانی کوتاهتر تقسیم کنید. همچنین بهتر است پس از هر ده دقیقه درس خواندن به خودتان استراحت بدهید. از آنجا که مغز انسان به منظور ساخت پروتئین و تجدید نیرو به زمان نیازمند است، این روش کارایی بسیاری دارد. زمان استراحت به مغز فرصت جذب آموخته ها را می دهد، در مقابل درس خواندن برای مدت زمان طولانی نه تنها کسالت آور است بلکه باعث خستگی، ایجاد استرس و گیج شدن می شود، در نتیجه قدرت یادگیری را کاهش می دهد.


- با خیالی آسوده استراحت کنید
اگر زمان بشما اجازه می دهد به منظور تجدید قوا، یک روز کامل را به استراحت بگذرانید. با این کار ممکن است احساس عذاب وجدان کنید و مرتبا با خود بگوئید: باید امروز را هم درس می خواندم و زمان گرانبهایی را که به استراحت تخصیص داده اید، با استرس سپری کنید. اما فراموش نکنید که در حالت استرس مغز اطلاعات جدید را جذب نمی کند. یک روز را به فراغت بگذرانید و احساس بدی از درس نخواندن خود نداشته باشید.

- وضعیت جسمی خود را در نظر بگیرید

در زمانهایی که خسته، عصبانی، حواس پرت و شتاب زده هستید درس نخوانید. زمانی که مغز انسان در حالت آرامش است، مانند یک اسفنج اطلاعات را جذب می کند، برعکس زمانی که استرس دارید، تلاش شما برای یادگیری بی فایده است، زیرا در چنین حالتی مغز اطلاعات را دفع می کند. هیچگاه در زمانی که فکر شما به چیزهای دیگری مشغول است، خود را مجبور به درس خواندن و یادگیری نکنید، این کار چیزی جز اتلاف وقت نیست.

- درس ها را در همان روز مرور کنید

زمانی که چیز جدیدی یاد می گیرید، سعی کنید در همان روز نکات مهمش را دوره کنید. با گذشت چند روز، برای یادآوری آن مطالب به تلاش بیشتری نیاز خواهید داشت. به هر حال یک مرور سریع در انتهای روز، باعث ماندگاری بیشتر در مغز و یادآوری آسانتر مطالب خواهد بود.

- مرحله به مرحله پیش بروید

ممکن است باور نداشته باشید که همیشه از کل به جزء و از بزرگ به کوچک رسیدن، روش کارایی در امر یادگیری در سنین مختلف است. در زمان درس خواندن ابتدا سعی کنید یک درک کلی از مطلب داشته باشید سپس وارد جزئیات شوید، با این روش امکان موفقیت شما بیشتر می شود.

- محیطی مناسب برای درس خواندن فراهم کنید
همیشه فراهم کردن محیط مناسب برای درس خواندن را در اولویت اول قرار دهید. به طور مثال اگر به سکوت احتیاج دارید، تمام سعی تان را برای ایجاد یک مکان دور از سر و صدا برای موفقیت در درس خواندن، به کار بگیرید.

- میزان خستگی مغزتان را در نظر داشته باشید
کاملا طبیعی است که گاهی مغز انسان در اثر خستگی، مطالب را فراموش می کند. این امر هرگز بدان معنا نیست که شما آدم کودنی هستید. پس به جای عصبانی شدن، سعی کنید چنین حالتی را پیش بینی کنید و با آن کنار بیایید. تصور کنید که مغز شما لایه های اطلاعات را به ترتیب روی هم می چیند، با قرار گرفتن اطلاعات جدید در سطوح بالا، اطلاعات لایه های پایین تر کهنه شده و به آسانی قابل دسترس نخواهند بود، بنابراین به فراخوانی شما دیرتر جواب می دهند، مرور کردن تنها روش جلوگیری از چنین پیشامدی است.

- با برنامه ریزی مناسب، درس خواندن را به عادت تبدیل کنید
عموما اگر ساعات مشخصی از روز را برای درس خواندن برنامه ریزی کنید، خیلی زود به آن عادت خواهید کرد. بدون تخصیص ساعات مشخصی از روز، ممکن است هیچگاه وقت درس خواندن پیش نیاید. یک روش مناسب برای این کار یادداشت کردن زمان در دفتر روزانه است، درست مثل اینکه از پزشک وقت گرفته اید، مثلا در دفتر یادداشت خود بنویسید : ۲ تا ۴ بعد از ظهر درس خواندن.

- هدف داشته باشید
یکی از دلایل اصلی که باعث می شود افراد به اهداف خود نرسند این است که معمولا آنها را دست نیافتنی می پندارند. در صورتی که با برنامه ریزی و مدیریت صحییح می توان به کلیه اهداف خود دست یافت. کافی است سعی کنید فرق بین اهداف کوتاه مدت و بلند مدت خود را دریابید، اهداف بلند مدت را مانند یک رویا در ذهن بپرورانید و نگه دارید، در عین حال فعالیت های روزانه زندگی را به اهداف کوتاه مدت اختصاص دهید.

- ناامیدی دشمن یادگیری است
افرادی که دائما خود را به دلیل کندی در یادگیری سرزنش می کنند، حتی اگر پیشرفتی مناسب و قوه یادگیری بالایی داشته باشند، همواره در استرس به سر می برند. در مقابل افرادی که به خود و سرعت یادگیری شان اطمینان دارند، حتی اگر از هوش و استعداد کمتری نسبت به گروه قبل برخوردار باشند، نتیجه کارشان بهتر است، زیرا این افراد انرژی خود را صرف نگرانی و حساسیت های بی مورد نکرده، آهسته و پیوسته پیش می روند.


آماده: بريالي محمدي

منبع: پرشين ستار

Baryalai Mohammadi

Create Your Badge افغان لینکر Web Informer Button

تاريخ : سه شنبه 29 فروردين 1391برچسب:, | 11:31 AM | نویسنده : بريالي محمدي

وطــــــــنه

 

 

 

 د پامير غرونه

ای وطـنه ستا د هسکو دنـگو غـرو نه شمه ځار

سـتا له مستو او ځـپاندو دریابـو نه شمه ځـــار

ستا په نوم لوگی لوگی به می خپل ځان کــــړم

ســتا د هر بلبل چغار او چمـنو نه شمه ځـــار

ښــــکلی نـوم به دی نـــړی کی اوچت ســــــاتو

سـتا د هر باتور زلمی او میړونو نه شمه ځار

د ملالی په ناری دی دښـمنان زیراو زبرشــول

زرغونه انا مــی ویاړ ده د نـازو نه شمه ځار

گـلالـی مـاشـومان سـتا ښـونځی کـی لــــولِِــي

ستا د موټی موټی خاوری جارغلو نه شمه ځار

ســتا لــرغـونی تاریـخونه زما ویـــــــــاړ دی

د هـرات او د بامیان په شان ځایونه شمه ځار

مســلمان ولـــس پــه تا کـــی حـــاکمـیت کـا

ســتا ولــي او اولیاؤ زیــارتو نـه شــمه ځـــار

پښتانـه دﻱ که تاجـــــــک ټــول افغــانان دي

سـتا دهر مذهب او قوم له طریقو نه شمه ځار

زه خوشحال " ځلاند " خو ستا مینی شاعر کړم

سـتا ښـایسته لمـنو شـنونـه گلدرو نه شـــمه ځـار

سروده: خوشحال جان

 

 

 

 

Baryalai Mohammadi

Create Your Badge افغان لینکر Web Informer Button

تاريخ : یک شنبه 27 فروردين 1391برچسب:, | 8:49 AM | نویسنده : بريالي محمدي

منتظـــر در ايستــــگاه مــــــرگ

 

 

ما همگان بايد همچون مسافري باشيم كه گويا در اين دنيا هر لحظه در ايستگاه مرگ منظر آن هستيم و در راه آخرت و سراي باقي قدم مي گذاريم.

هر لحظه زنده گي بصورت كامل آماده بوده و زمانيكه اصوات و نداهاي اجل فرا رسيد خود را بدون خوف تسليم حق كنيم.

همگان بايد قلب و دل پُُر از صميميت و مملو از عشق الهي داشته و با قلب بي آلايش و خالص پا به سفر بسوي ايزد لايزال نهيم. اما نه اينكه با قلب مرده و دل هاي مملو از معصيت و گناه بحضور آن ذات اقدس و پاك برويم و سر افگنده و افسرده باشيم. چون در اين سفر نيز تا رسيدن به مقام كبريا پاسگاه هايي وجود داردند كه قلب ها و دل هاي مان را امتحان مي كنند و در صورت عاري بودن دل از هر نوع معصيت و روشن بودن قلب رهايي خواهيم يافت و بحضور خداي متعال نايل خواهي آمد، در غير آن در زندان غم و اندوه و عذاب الهي بازداشت شده و به زندان فرستاده خواهي شد تا جزاي موعود از طرف شارع مقدس را ببينيد.

 

Baryalai Mohammadi

Create Your Badge افغان لینکر Web Informer Button

ادامه مطلب
تاريخ : یک شنبه 27 فروردين 1391برچسب:, | 8:20 AM | نویسنده : بريالي محمدي
تاريخ : شنبه 26 فروردين 1391برچسب:, | 3:4 PM | نویسنده : بريالي محمدي

بنام آفريدگار قلم

 

جامعه افغانستان را به يك باغ بزرگ تشبيه مي كنيم كه در اين باغ بزرگ و در لابلاي ثمرات اين باغ چنان علف هاي هرزه اي رشد و تكامل كرده اند كه اكثر سطح باغ را فراگرفته اند كه برخي از آنها در زمان كشت در همين باغ بوجود آمده اند واز همين باغ بوده اند و بعضي بنا بر دلايلي از خارج باغ داخل شده اند و بدون كمك و پرورش رشد كرده اند مثل اينكه يك ميوه با ارزش تا وقتيكه پرورش درست نشود درست حاصل نخواهد داد اما يك علف هرزه بدون اينكه نگهداري و پرورش گردد خودش به سرعت رشد مي كند پس براي اينكه ثمره اين باغ به خوبي و دور از خطر پرورش شود و آسيب بيشتري به ثمره باغ نرسد بايد هرچه زودتر علف هاي هرزه را ريشه كن كرد نه اينكه سر كن نمود، در اين باغ(افغانستان) درخت دشمن بصورت سركن از بين مي رود و كسي به دنبال ريشه (رهبر) اين درخت نيست، طوريكه اگر يك شاخه درخت را بزنيم دوباره به تدريج رشد خواهد كرد و اگر ريشه درخت را بزنيم دوباره مثل اول رشد نخواهد كرد.

 

Baryalai Mohammadi

Create Your Badge افغان لینکر Web Informer Button

ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 26 فروردين 1391برچسب:, | 12:3 AM | نویسنده : بريالي محمدي

غذاهای افغانی به نوعی بیانگر جایگاه هنر آشپزی در فرهنگ افغانستان است. سنت‌های مختلف در هنر آشپزی افغانی بخشی جدایی‌ناپذیر از رسم ریشه‌دار مهمان‌نوازی افغان‌ها را تشکیل می‌دهند[*].
 

از لحاظ شباهت غذایی، غذا‌های افغانی تا حدی شبیه به غذاهای کشورهای همجوار است، اما تفاوت‌های هم در آن‌ها مشاهده می‌شود و پاره‌ای غذاهای افغانی ویژگی‌های خود را دارد.


[] انواع غذاها
 

غذاهای افغانی از تنوع بیشتر برخوردار هستند که اغلب ترکیبی از گروه‌های غذایی گوناگون، مانند: غلات، حبوبات، سبزی‌ها و پروتئین‌های گیاهی و حیوانی در همه آن‌ها دیده می‌شود. به‌طور کلی غذاهای افغانی را می‌توان در انواع زیر طبقه‌بندی کرد:
 

  • آش‌ها
  • شورباها (آبگوشت‌ها)
  • سوپ‌ها
  • کباب‌ها
    • کباب چوپان
    • کباب سلطانی
    • نرگس کباب
    • شش کباب
    • جگر کباب
  • قورمه‌ها (خورش‌ها)
  • بورانی‌ها
    • بورانی بادنجان
  • چلو و پلو
    • قابلی پلو
    • سبزی پلو
    • چلو کباب
    • چلو مرغ
    • زرده پلو با خلال نارنج
  • کوفته‌ها
    • کوفته کابلی
  • دلمه‌ها
  • اشکنه‌ها
  • حلیم‌ها
  • خوراک‌های خمیری
    • بولانی
    • آشک
    • منتو
    • پراته
    • سمبوسه (سنبوسه)
  • سالادها
  • ترشی‌ها
  • کلوچه و کیک
  • شرینی‌ها
  • مرباها
  • شربت‌ها
  • شیریخ و ژاله (بستنی‌ها)
  • نان
  • سایر غذاها
Baryalai Mohammadi

Create Your Badge افغان لینکر Web Informer Button

تاريخ : شنبه 26 فروردين 1391برچسب:, | 11:48 AM | نویسنده : بريالي محمدي

تاريخ افغانستان را از لحاظ تحولات فرهنگی و تمدنی، به‌طور کلی، می‌توان به سه دوره مختلف تقسيم كرد: ۱- دوران پيش از تاريخ، ٢- دوره اساطيری، و ۳- عصر تاريخی.


[] افغانستان پيش از تاريخ
 

موقعیت طبیعی و شرایط خاص اقلیمی و جغرافیایی كشور افغانستان موجب شده تا این سرزمین در زمره یكی از زیستگاه‌ها و كانون‌های اجتماعی انسان پیش از تاریخ به‌شمار رود و مطالعات باستانشناسی، انسان‌شناسی و دیرین‌شناسی نیز این موضوع را تأیید كرده است.
 

[

]

افغانستان از اسطوره تا تاريخ


 

    ۞ پيشداديان

    پیشدادیان نخستین سلسلهٔ پادشاهان در اساطیر آریايی است که از کیومرث به‌عنوان نخستین انسان و نخستین شاه آغاز می‌شود و با درگذشت گرشاسپ به پایان می‌رسد. عصر پیشدادیان به‌دو قسمت تقسیم می‌شود: از آغاز تا منوچهر و از منوچهر تا گرشاسپ. قسمت اول شامل دوره‌هایی است که آریایی‌های هندی و ایرانی هنوز با هم می‌زیستند. جمشید و فریدون از پادشاهان مشترک این دو قوم آریایی هستند. قسمت دوم، شامل عصری است که آریایی‌های ایرانی در سرتاسر شمال افغانستان امروزی مستقر شده و سلسلۀ منوچهری‌ها و زابی‌ها از این دوره اند.
     

      ● کیومرث
      ● هوشنگ
      ● تهمورث
      ● جمشید
      ● ضحاک
      ● فریدون
      ● ایرج
      ● منوچهر
      ● نوذر
      ● زو
      ● گرشاسپ

    ۞ کيانيان

    کیانیان دومین سلسله پادشاهی در اساطیر آریايی در عصر اوستایی (دوره‌ی زرتشتی) است که موسس آن کی‌قباد است و با مرگ دارا این سلسله نیز منقرض می‌شود. شاهان این دوره را بدین سبب کیانی نامیده‌اند که نام آن‌ها با کلمۀ "کی" که به‌معنای شاه است، آغاز می‌شد.
     

      ● کی‌قباد
      ● کی‌کاووس
      ● کی‌خسرو
      ● لهراسپ
      ● گشتاسپ
      ● بهمن
      ● همای
      ● داراب
      ● دارا


[

]

افغانستان در عصر تاريخی


 

۞ افغانستان در عهد باستان

    ● آغاز تاريخ افغانستان
    ● مقدونيان در افغانستان
    ● دولت يونانی - باختر
    ● کوشانيان
    يفتاليان

۞ افغانستان در قرون اوسطا

    ● افغانستان در آستانه يورش عرب
    ● دولت‌های مستقل خراسانی

۞ افغانستان در عصر نوين

    ● هوتکيان
    ● ابداليان
    ● محمدزاييان

۞ افغانستان معاصر

● سلطنت شاه امان‌الله و استقلال افغانستان
● امارت حبيب‌الله کلکانی
● سلطنت محمد نادر شاه
● سلطنت محمد ظاهر شاه
● جمهوريت محمد داود
● نور محمد تره‌کی و حاکميت حزب خلق
● دوره صد روزه‌ای حفيظ الله امين
● ببرک کارمل و اشغال افغانستان توسط ارتش سرخ
● دکتر نجيب‌الله و خروج قوای اشغالگر
● دولت موقت دو ماهه صبغت‌الله مجددی
● برهان‌الدين ربانی و دولت مجاهدين
● ملا محمد عمر و امارت طالبان
● اشغال افغانستان توسط قوای ناتو

 منبع: دانشنامه آريانا

Baryalai Mohammadi

Create Your Badge افغان لینکر Web Informer Button

تاريخ : شنبه 26 فروردين 1391برچسب:, | 11:36 AM | نویسنده : بريالي محمدي
 
وطن‌خواهان، وطن ویرانه گردید
وطـن منــزلـگه بیــگانـه گــردیـد
به خــاک مـا تجــاوزهای اغیــار
بـر اهــل جهان افسانه گــردید

(لاهوتی)
 

زندگی سیاسی محمدداوود از زمانی شکل می‌گیرد که او از فرانسه به کشور برگشت و در وزارت خارجه اشتغال ورزدید. او بعدها به رتبۀ ژنرالی به‌عنوان فرمانده فرقۀ مشرقی، حاکم اعلی مشرقی، قوماندان قول اردوی مرکز و و وزیر حرب منصوب شد و سر انجام پس از ده سال صدارت، محمدظاهر شاه، پادشاه افغانستان، او را در سال ۱۹۶۳ برکنار کرد.


[] سیگار آمریکایی و کبریت روسی
 

در نخستین ساعات بامداد ٢٦ سرطان ۱٣۵٢ (۱٧ جولای ۱۹٧٣) سردار محمدداوود، نخست‌وزیر سال‌های ۱٣٣٢ تا ۱٣۴٢، با یک کودتای نظامی - بدون خونریزی - به سلطنت چهل سالۀ محمدظاهر شاه، پسر عموی خود پایان داد. شاه در آن زمان در جزیرۀ نیپلوتان ایتالیا به‌سر می‌برد. ده روز بعد خانواده‌اش نیز به او پیوستند. سپس شاه استعفای خود را به کابل فرستاد.

محمدداوود، در نخستین بیانیۀ خود خطاب به مردم گفت:
 

    "این آرزوی مقدس بود که مرا وادار ساخت ده سال قبل من و رفقایم پیشنهاد آخرین خود را به حضور شاه پیش و تطبیق آن را برای خیر و سعادت ملت تمنا کنیم."

او در جای دیگر می‌افزاید:
 

    "قرار امر، تام ساعت یک شب انقلاب ما در حرکت درآمد، در سحرگاه تمام نقاط ستراتیجی شهر اشغال، اشخاصی که لازم بود توقیف و تا ساعت ٧ صبح ٢٦ سرطان ۱٣۵٢ که نظام جمهوری، روشن و درخشان طلوع کرد، تمام ادارۀ مملکت تحت لوای جمهوریت درآمده بود، جمهوریتی که به ارادۀ ملت افغانستان و از خود مردم افغانستان است."

محمدداوود نظام جمهوری را اعلام کرد و مقام‌های ریاست جمهوری، صدارت، وزارت دفاع و وزارت خارجه را به‌خود اختصاص داد. اعضای حکومت جدید او را محمدحسن شرق معاون صدارت، فیض‌محمد وزیر داخله، انجینیر عبدالحمید محتاط وزیر مخابرات، دکتر نظرمحمد وزیر صحت عامه، دکتر نعمت‌الله پژواک وزیر معارف، انجینیر پاچاه‌گل وفادار وزیر سرحدات، جیلانی باختری وزیر زراعت و آبیاری، سید عبدالالله وزیر مالیه، انجینیر قوس‌الدین فایق وزیر فواید عامه، دکتر عبدالرحیم نوین وزیر اطلاعات و کلتور، و دکتر عبدالمجید وزیر عدلیه تشکیل می‌داد. سپس محمدخان جلالر به‌عنوان وزیر تجارت در این کابینه نیز شامل شد.
 

از آنجایی که محمدداوود در کودتای خود، از فعالان چپ‌گرای وابسته به‌جناح پرچم حزب دمکراتیک خلق سود جسته بود، ناگزیر پست‌های مهم دولتی را به آن‌ها واگذار کرد. بنابراین، بیشترین اعضای کابینۀ او را افراد پرچمی در بر می‌گرفت.
 

در نامه‌ی که محمدداودد در ۹ سرطان ۱٣۴۱ به‌حضور شاه فرستاده، نوشته است:
 

    "مردم، مخصوصاً طبقۀ منور از نقطۀ نظر اجتماعی آرزومند تحول و به آن انتظار دارند. در خفا، اقسام افکار و عقاید و ذهنیت‌ها موجود است؛ دست اجانب برای مقاصد سیاسی خود مشغول فعالیت‌اند، این طرز حکومت برای مردم مخصوصاً طبقات منور چندان خوش آیند نیست و خسته شده‌اند."

با وجود این، محمدداوود در یکی از بیانیه‌های خود (٢٦ حوت ۱٣۵٣) گفت:
 

    "بیگانگان ما را گاهی به این متهم ساختند که انقلاب به کمک دیگران انجام شده است؛ ولی به شما می‌گوییم که این انقلاب، انقلاب اصیل افغانی بوده و در آن جز مغز و کلۀ افغان و غیر از همت و ایمان افغانی هیچکس دیگری داخل نبوده است. یقین داشته باشید که نظام موجودۀ افغانستان فقط روی اساس ملی و ناسیونالیزم استوار بوده و خواهد بود.

    آنچه دشمنان به ما و رفقای ما نسبت داده‌اند، همه‌ی آن را شنیدیم و خوب فهمیدیم که چه بود و از کجا سرچشمه گرفته بود. ما مسلمان هستیم و به خداوند خود ایمان داریم."

محمدداوود خان کودتای خود را انقلاب سفید خواند و اتحاد جماهیر شوروی نخستین کشوری بود که آن را به رسمیت شناخت. در حالی که پیش از آن، زمامداران کاخ کرملین، محمدظاهر شاه را شاه خردمند و مترقی نامیده بودند.
 

با وجود آن که تعداد مشاوران روسی در زمان جمهوریت محمدداوود به بیش از ٢۵٠ نفر نمی‌رسید، در محافل سیاسی بویژه نزد مخالفان محمدداوود، چنان تلقی می‌شد که او پایه‌های منافع شوروی در افغانستان را استحکام بیشتر می‌بخشد.
 

در آغاز نظام جمهوری، محمدداوود گرایش به‌سوی کمونیست‌ها و اتحاد شوروی داشت، در سال ۱٣۵٣ از مسکو دیدار کرد و در توقف کوتاهی خود در تاشکند از دوستی صمیمانه با شوروی سخن گفت.
 

    "من از دیدن کشور زیبای شما مخصوصاً از پیشرفتی که در این مدت نصیب شهر مسکو شده، قابل تمجید و چشم‌گیر است. مذاکرات ما با زمانداران اتجاد شوروی نهایت صمیمانه، نهایت دوستانه و در یک فضای بسیار صمیمی انجام شد. من امیدوار هستم که نتایج این مذاکرات برای طرفین مفید و مثمر باشد."

محمدداوود خان در پاسخ به پرسش خبرنگار فنلندی (۱٨ حمل ۱٣۵۴) که پرسیده بود: "افغانستان هنوز تا اندازۀ زیادی به کمک‌های خارجی که قسمت زیاد آن را کمک اتحاد شوروی تشکیل می‌دهد، اتکا دارد. قسمت عمده این کمک‌ها را اکنون کدام ساحه تشکیل می‌دهد؟ احیاناً اگر این کمک‌ها متوقف شود، نتیجه آن از چه قرار خواهد بود؟" می‌گوید:
 

    "در این شک نیست که افغانستان فعلاً یک کشور غنی نبوده و به انکشاف خود نیاز دارد. همچنان شک نیست که از کشورهای دوست به‌شمول اتحاد شوروی کمک‌های زیادی دریافت کرده‌ایم. البته در جملۀ این کمک‌ها، کمک اتحاد شوروی بیشتر بوده است؛ اما احیاناً اگر این کمک‌ها متوقف شود، حرکت ما به‌سوی پیشرفت بطی گردد، ولی ما در خلال امکانات خود به پیش خواهیم رفت. من فعلاً هیچ دلیلی دیده نمی‌توانم که این کمک‌های دوستانه متوقف شود."

خبرنگار می‌پرسد: "آیا مناسبات دوستانۀ افغانستان با اتحاد شوروی و کشورهای اروپای شرقی نشانۀ آن بوده می‌تواند افغانستان راه سوسیالیزم را می‌جوید. اگر چنین باشد، لطفاً توضیح فرمایند که سوسیالیزم افغانی چه مشخصاتی خواهد داشت؟"
 

    "یقیناً دوستی بی‌آلایشی با اتحاد شوروی، ممالک اروپای شرقی و سایر ممالک جهان داریم، اما باید توضیح کنم چیزی که نزد ما اهمیت و ارزش دارد، و هدف اصلی و اساسی انقلاب ما و نظام نوین ما را تشکیل می‌دهد، تأمین سعادت ملی و خدمت به طبقۀ اکثریت ماست نه به یک ظبقۀ خاص و معین. لذا هر مفکوره خوبی که در هر جا و هر سیستم به نظر برسد و موافق با روحیۀ محیط، عنعنات ملی و مذهبی ما باشد پسندیده است."

باز همو می‌پرسد: "آیا جناب شما سوسیالیزم را یک وسیلۀ موفقیت در رسیدن به اهداف ملی خویش می‌دانند؟"
 

    "گفته می‌توانیم بسا چیزهای خوبی در آن موجود است که می‌تواند طرف استفاده قرار گیرد."

به گفتۀ اکادمیسین غلام‌دستگیر پنجشیری، "این تحول (کودتای ٢٦ سرطان ۱٣۵٢) در آغاز کم‌وبیش گرایش ضد فیودالی و ضد امپریالستی داشت. ولی این خصلت رژیم به‌علت نفوذ شتابندۀ نیروهای واپسگرای داخلی و خارجی اندک اندک کاملا زایل گردید."[*] او می‌نویسد:
 

    "در رهبری کودتا وحدت ایدئولوژیک، سیاسی، سازمانی و اعتماد متقابله وجود نداشت از سردار محمدنعیم گردانندۀ پشت پرده و غیر مسوول سیاست خارجی و فرهنگی دولت هنگامی‌که ژورنالیستی پرسید که محرک اساسی انقلاب ملی شما کدام نیروهای سیاسی بوده‌اند؟ با همه غرور عظمت‌طلبانه و به سادگی پاسخ دادند که "رهبر" به این باور بوده‌اند که: "تصمیم شرط موفقیت است" و هنگامی‌که تصمیم گرفتند، بیدرنگ "انقلاب" شد. به تعبیر دیگر انقلاب به برکت ارادۀ آهنین کشف و کرامت "رهبر" به پیروزی رسید ولی خلاف این شیوۀ تفکر ذهنیگرانه سردار محمدنعیم در همان فردای تصرف قدرت و اعلان رژیم جمهوری، اختلافات آشکار و پنهان بین جناح‌های مختلف و مخالف درون دولت بیروکراتیک - نظامی آشکار شد. هر چند در خط مشی حکومت سردار محمدداوود راه رشد غیر سرمایه‌داری و عناصر ضد امپریالستی و ضد فیودالی و گرایش‌های ضد مناسبات زمینداری - اربابی تدوین شده و بازتاب یافته بود.

    ولی به‌علت خصلت دو پهلوی رهبر قیام ٢٦ سرطان ۱٣۵٢ خورشیدی و رهبران کهنکار نظامی نیمه راهش این تصامیم ترقیخواهانه خیلی محتاطا نه و به کندی اجرا می‌شد. به‌یک سخن ترس از اصلاحات عمیق ارضی و آب، به‌سود دهقانان و به اشتراک دهقانان بی‌زمین و کم‌زمین و اصلاحات دموکراتیک اداری نیز ناشی از ماهیت طبقات رهبری دولت بوده است، [به‌جز این]، هیچگونه توجیه دیگری نمی‌تواند شود."

چنان که دیده خواهد شد، طرز تفکر به اصطلاح انقلابی اکادمیسین پنجشیری، بیشتر ذهنیت‌گرایانه است زیرا هرگونه تحولات شتابزده که مخالف شرایط ذهنی و عینی جامعه افغانستان انجام می‌شد، محکوم به فنا بود، هم‌چنان که این حقیقت پس از کودتای هفتم ثور ۱٣۵٧ کاملاً به اثبات رسید. ولی گویا آقای پنچشیری از این تجربه درسی نیاموخته است. به‌هر حال، ‌باز همو می‌افزاید:
 

    "در تحول پیروزمند نظامی ٢٦ سرطان ۱٣۵٢ خورشیدی و واژگون‌سازی نظام فرتوت سلطنتی و استقرار نظام نام‌نهاد جمهوری در افغانستان، افسرا ن انقلابی مسلح و مجهز به اصول مبارزۀ اجتماعی و اندیشه‌های پیشرو معاصر پیش از هر گروه حلقه محفل سازمان و عنصر منفرد از خود شهامت انقلابی، قهرمانی و فداکاری نشان داد، مقاومت واژگون‌سازنده‌ی سازمان‌های واپسگرا توسط همین افسران ترقیخواه؛ به‌هنگامی‌که کشف شد، خنثا گردید و درهم شکست. تضادهای درون محافل حاکمه بویژه بین سردار محمدداوود و محمدهاشم میوندوال به‌خاطر تقویت پایه‌های ملی اجتماعی و سیاسی نظام جمهوری و تکامل آن بسود زحمتکشان افغانستان تشدید شد.

    جمعیت دموکراتیک خلق افغانستان، تمام تجارب مبارزه سیاسی سازمانی و تیوریک خود را در اختیار افسران پایین رتبه نیروهای مسلح و دیگر رزمنده‌گان، سخاوتمندانه قرارداد ولی محافل حاکمه به موضعگیری انعطاف‌پذیر و اصولی پیشاهنگ سیاسی کارگران و زحمتکشان کشور، نه‌تنها اهمیتی قایل نشد بل، آب به آسیاب نیروهای واپسگرا، ملاکان فیودال و بقایای سلطنت ریخت.

    مبارزان انقلابی و اشتراک کننده‌گان فعال رویداد ٢٦ سرطان ۱٣۵٢ خورشیدی را مورد پیگرد و آزار قرار دادند و به این شیوۀ منسوخ و ضد دموکراتیک مانع شرکت فعال آنان در مقامات کلیدی و بلند پایۀ اداری و سیاسی گردیدند و فداکارترین افسران تحصیلکرده را تجرید، بی‌نقش، نظربند و از اداره و سیاست بیرون ریختند و با دوام چنین سیاستی در عمل در تابوت نظام تک حزبی، تک قومی و قبیله‌سالاری خویش آخرین میخ‌ها را کوبیدند."

    منبع: دانشنامه آريانا


Baryalai Mohammadi

Create Your Badge افغان لینکر Web Informer Button

تاريخ : شنبه 26 فروردين 1391برچسب:, | 11:10 AM | نویسنده : بريالي محمدي

 بر اساس آخرین تقسیمات کشوری، دارای ۳۴ ولایت (استان) است که به ترتیب حروف الفبا در جدول زیر نمایش داده شده است:
 

تقسیمات کشوری افغانستان
ارزگان بادغیس بامیان بدخشان بغلان بلخ
پروان پکتیکا پکتیا پنجشیر تخار جوزجان
خوست دایکندی زابل سرپل سمنگان غزنی
غور فاریاب فراه قندهار کابل کاپیسا
کندوز کنر لغمان لوگر ننگرهار نورستان
نیمروز وردک هرات هلمند  

 

[

]

 

Baryalai Mohammadi

Create Your Badge افغان لینکر Web Informer Button

ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 26 فروردين 1391برچسب:, | 10:55 AM | نویسنده : بريالي محمدي
 

امروز ظهر شیطان را دیدم !

نشسته بر بساط صبحانه و آرام لقمه برمیداشت…

گفتم: ظهر شده، هنوز بساط کار خود را پهن نکرده ای؟ بنی آدم نصف روز خود را بی تو گذرانده اند…

شیطان گفت: خود را بازنشسته کرده ام. پیش از موعد!

گفتم:…

به راه عدل و انصاف بازگشته ای یا سنگ بندگی خدا به سینه می زنی؟

گفت: من دیگر آن شیطان توانای سابق نیستم. دیدم انسانها، آنچه را من شبانه به ده ها وسوسه پنهانی انجام میدادم، روزانه به صدها دسیسه آشکارا انجام میدهند. اینان را به شیطان چه نیاز است؟

شیطان در حالی که بساط خود را برمیچید تا در کناری آرام بخوابد، زیر لب گفت: آن روز که خداوند گفت بر آدم و نسل او سجده کن، نمیدانستم که نسل او در زشتی و دروغ و خیانت، تا کجا میتواند فرا رود، و گرنه در برابر آدم به سجده می رفتم و میگفتم که : همانا تو خود پدر منی.

امروز ظهر شیطان را دیدم !

نشسته بر بساط صبحانه و آرام لقمه برمیداشت…

گفتم: ظهر شده، هنوز بساط کار خود را پهن نکرده ای؟ بنی آدم نصف روز خود را بی تو گذرانده اند…

شیطان گفت: خود را بازنشسته کرده ام. پیش از موعد!

گفتم:…

به راه عدل و انصاف بازگشته ای یا سنگ بندگی خدا به سینه می زنی؟

گفت: من دیگر آن شیطان توانای سابق نیستم. دیدم انسانها، آنچه را من شبانه به ده ها وسوسه پنهانی انجام میدادم، روزانه به صدها دسیسه آشکارا انجام میدهند. اینان را به شیطان چه نیاز است؟

شیطان در حالی که بساط خود را برمیچید تا در کناری آرام بخوابد، زیر لب گفت: آن روز که خداوند گفت بر آدم و نسل او سجده کن، نمیدانستم که نسل او در زشتی و دروغ و خیانت، تا کجا میتواند فرا رود، و گرنه در برابر آدم به سجده می رفتم و میگفتم که : همانا تو خود پدر منی.

منبع:English at home

Baryalai Mohammadi

Create Your Badge افغان لینکر Web Informer Button

تاريخ : جمعه 25 فروردين 1391برچسب:, | 11:5 AM | نویسنده : بريالي محمدي

حیرت

 


نسلی که از تبار نفس بخش جانهاست

آهنگ یک تبسم و لبخند بی صداست

جنسی که زیر هر قدمش گلبن امید

آنی که لحظه لحظه امیدش فقط خداست

در کوچه های شهر گرفتار درد و آه

اینجا فقط حقیقت زن، دوزخ سیاست

دایم مسیر زندگی اش رو به دشت غم

دایم عبور خنده ز لب های او جداست

در ضمن آنکه هر نفسش درد می کشد

لیکن به دادگاه حقایق چه بی صداست

نوعی تجارت است؛ و گاهی تبادله

گاهی بها و قیمت زن، کاغذ سیاست

گاهی برای ختم نزاعی فدا شود

گاهی متاع و سوژه و شرط قمارهاست

آخر خدا! برس تو به فریاد این غریب

کاینجا به جز تو بسر وی، عالمی خداست

یارب تو داوریِ و قضاوت به دست توست

کایا چنین سزا و جفا مزد رحم ماست؟

او را ببین چگونه به حیرت نشسته است

کاندر میان اینهمه، آخر چه کس خداست؟!

سرودۀ  خواهر گرامی ما راضیه ( حیدری )

Baryalai Mohammadi

Create Your Badge افغان لینکر Web Informer Button

تاريخ : پنج شنبه 24 فروردين 1391برچسب:, | 7:6 PM | نویسنده : بريالي محمدي

کوچه از ناجوی همت خالیست

کمی محتاط و دقیقانه ببین

                             کوچه از  عطر محبت خالیست

زندگی واهمه ی بیتو شدن

و روا نیست که عنوانش غم

 و سر انجام غمش بر بادی ست

خویش را دریاب ای همسفر

                                      ای همراهم

که در این وهم فریبندۀ ”دون“

که چو دریاست غرنده و پر جوش و خروش

                                           همه حیله

                                                     همه مکر

                                                        همه اش رنگ و ریا

دست و پا گم نکنی

 

                      دامنت در لجن این فلک بی تدبیر

                      یا تنت در هوس شوم دوسه شهوت ”زشت“

                      چشم هایت به فریب تن و تنپوش زمان

                                                                 خویش را گم نکند

بپا ای دوست در این وحشت گنگ

                                     تو نبازی و کمر خم نکنی...!!!

 (سرودۀ خواهر گرامی ما راضیه حیدری)

 

 

 

 

Baryalai Mohammadi

Create Your Badge افغان لینکر Web Informer Button

تاريخ : پنج شنبه 24 فروردين 1391برچسب:, | 7:1 PM | نویسنده : بريالي محمدي

پسرلی ته ! 

 

 

 

ته نابللـــی ئـــي میــلمه کلــــې تـه مــه راځـه نور

نه یــم اوزګــارلمانځـم دي نه کلې ته مه راځه نور

***

تــه وژونــدوته دګلـــونــونــه ئـــي ډک سپـــرلــیه

زه شهېد پروت یم په کاله کلــې ته مـه راځــه نور

***

ماته نوروز وي هغه ورځ چې د چـ‎‎ا څنګ کې ومه

اوس رانــه هــېرې ده څیره کلــې ته مه راځه نور

***

مــانه چـا واخیست سرګردانه پــسي ګرځـمه اوس

مانه ورک شوی مي دی زړه کلې ته مه راځه نور

***

دلته څوک نشته چې ستا رنګ کې د یار رنګ ووینې

جــام ترینه ورک مــاته پیاله کلې ته مه راځـه نور

***

شونډې مې پرې د وخت چړوکړې درته نشم خندای

"پرهــــــــار" نه وه نکــړې ګیله کلې ته مه راځه نور

 

                                                            ابراهیم (پرهار)

..

Baryalai Mohammadi

Create Your Badge افغان لینکر Web Informer Button

تاريخ : پنج شنبه 24 فروردين 1391برچسب:, | 6:55 PM | نویسنده : بريالي محمدي

 

نظم 

 

مسؤلین که مو اولس لره خـــــــــــــــدمت کړي

مبدل به دا میهن په طــــــــــــــراوت کــــــــړي

 

دا رنځور وطن به سیال کړی د سیـــــــــــالانو

دنیا وال به پدی بڼ کي سیاحـــــــــــــــت کړي

 

تیر غازیان بسی خوشحال په جنتوکـــــــــــي

پر ژوند یو به رب خلاص ور د رحمت کړي

 

څوک چی نوم اوچت ساتی د نیکه گانـــــــــــو

هر زلمی یی ددی خاوری حفاظت کــــــــــړي

 

کارنـــــــــــــامی د اتــــــــــلانو به یادیـــــــږي

عالی شان لری چی څوک زیار و زحمت کړي

 

افغـــــــــــــــانی وړونــو ته هغه مرال غواړو

چی وقام لره پـــــــردی د تـــــــن قوت کړي

 

اخلاقیار په زحمت کښه خلکـــــــــــــو ویاړي

چی مصرف پر سازی خواب او راحت کړي

 

محمد رحیم "اخلاقیار"

Baryalai Mohammadi

Create Your Badge افغان لینکر Web Informer Button

تاريخ : پنج شنبه 24 فروردين 1391برچسب:, | 6:22 PM | نویسنده : بريالي محمدي

بهار من!؟

 

نویسنده: همایون ذهین/ بهار 1390

       چون بهار رسید، قلم برداشتم تا چند خط توصیف آن کنم مگر بهار ( واقعي ) قبل از من برفت حتی آنقدر هم صبر نکرد که یکبار هم ببینم. پس این چگونه بهاری باشد که ندیده من بستایم. هر چه قلم را پس و پیش راندم هیچ نگفت، گویا که این قلم هم از بهار گلایه مند است.

        بعد از درگیری شدید بین من و قلم، من غالب شدم و قلم به فغان آمد، اشکش ریخت و گفت ای ظالم! بهاری که تو آرزویش داری سالهاست که ازین سرزمین رخت بر بسته است و محیط همه خشکیده- طراوت و باران بهاری که سالها اثر نگذاشته، چَچَه و غوغای بلبلان از گوش ها بیگانه شده اند. دزدان طبیعت، صمیمیت را از این جا ربوده اند، شبهای تاریک زمستاني و طوفان خزانی درینجا تا حدی ریشه دوانده که گویا برای بازگشت دوباره بهار هیچ امیدی نیست.

قلم کوشش داشت تا مرا بفهماند که چیزی که من می خواهم شايد گپ بیش از یک تخیل نباشد!

       مگر من که لحظه لحظه و ثانیه ثانیه عمرم در تاریکی و سردی خزان و زمستان سپری شده بود، ( وجودم بسیار وقت می شد حتی هیچ وقت آفتاب بهاری را ندیده بود )، داشت دیگر می پوسید و نیاز داشت تا حداقل حتی برای زنده ماندن هم یکبار آفتاب بهاری را ببیند.

       به هر سو دویدم تا کسی را بیابم تا آدرسی از بهارمن داشته باشد و او را خبرش سازند که من نیاز دارم تا معشوقه ام بهار را که هیچ وقت ندیده ام و سال هاست که بخاطر عشقش در دریای خون زندگی میکنم، ببینم، گلایه کنم و دست و پاهایش را با زنجیرهای صیمیت و اتحاد وجودم با وجود او ببندم و برایش بگویم که دیگر اینجاست جایت تو دیگر از من هستی از تمام وجودم هستی و این را هم بدان که اگر یک لحظه از من دور باشی یکی از اعضای وجودم زخمی خواهد شد و با زخمی شدنش تمام وجودم اسیر خواهد ماند....

       اما افسوس و دریغا! که این کسان روزگار اندک رحمی به من نکردند و مرا در گردابی تاریکتر و غبار آلود تر از آنچه که بودم انداختند و از بالا تماشایم میکردند و می خندیدند. از چرخش در این گرداب به حالتی رسیدم که هر عضو وجودم خود را از من جدا احساس میکردند. نفاق بین اعضای من انداختند تا حدی که هر عضو وجودم راه رسیدن به آفتاب بهاری را در از بین بردن عضو دیگرم می پنداشتم...

احمقا، دریغا و افسوسا!

       آنها همچنان آتش می افروختند... بلاخره کشمکش ها در بین اعضای وجودم قلبم را سخت خراشید و از چشمانم خون سیاه ریخت. از این خون کیمیای صورت گرفت و جهان آنها را لرزانید...

       دفعتا یکی از در در آمد و گفت: ای گم کرده راه! من هستم مداوای وجودت، من هستم رهنمای راه گمگشته ات، بهار بر تو حلال باد! بهار بر تو سلام فرستاده است، نامه ی به من داده که بدون اینکه به تو نشانش دهم از طریق این نامه تو را به بهار رسانم  من و تو دوستان خوبی هستیم بیا حرکت کنیم، عجله کن که معشوقه ات در انتظارت نشسته است...

 من که دیگر حتی برایم مجال نفس کشیدن هم نمانده بود، با شنیدن این سخن نیروی امید در وجودم زنده شد. بی اختیار، بدون گفتن چیزی و بدون کدام شرطی دست به دامنش گرفتم و او مرا کشان کشان به پیش میبرد. راه طولانی را سپری کردیم در طول این راه تعدادی از اعضای وجودم را به امید رسیدن به بهار از دست دادم و تعدادی هم زخمی شدند... اما آنگونه که پیداست باز هم گمگشته ام از من فرار میکند و یا اینکه فرارش میدهند.

         

نمی دانم، نمی دانم چنین گمکرده راه که منم چگونه بدان بهار رسم؟ آیا راهم کوتاست یا باید عمرم بگزرد و هرگز روی بهار را نبینم و آیا بهار هم در پی من هست؟ یا خیر!

نمی دانم، نمی دانم که به کدام جرم بدین سرنوشت محکوم گشته ام که ....

       نمی دانم شاید مجرم خودم باشم و شاید هم مرا بی دلیل متهم ساخته اند و یک عمر در بندم دست وپایم زنجیر، صدایم خفته در گلویم.

حالا دیگر خسته و درمانده ام بسیار راه ها را به امید یافتن بهار گشتم تا حدی که راهم دیگر بسته شد. همه دیدار بهار را برایم مژده میدادند... لیکن هرگز سراغی از بهار نیافتم.

اما!

 تو ای بهار که هیچ وقت نخواستی دردم را احساس کنی بیا بیا! که دیگر اندک مجالی برایم نمانده، بیا که دزدان روزگار وجودم را پاره پاره کرده است، وجودم کرم زده و از من جز رگ و استخوان چیز دیگری باقی نمانده و این دزدان دوست نمای اره بر استخوانم برکشیده اند و میخواهند که حتی دیگر نامی هم از من باقی نماند.

بیا بیا! و نجاتم ده، ورنه! آنگونه در عشقت جان دهم که جهان تا ابد هم مجنونی مثل من نبیند!

الهی الهی! نجاتم ده که زارم

در عشق معشوقه ام از جان خود بیزارم

نجاتم ده که دیگر راهی جز تو نیست

در راهی که رفته ام دیگر مجالم نیست

الهی تو قاضی القضات آسمانهای، دوسیه ام را زود بخوان که دیگر مجالم نیست

الهی از بند برهانم

که روم بسوی معشوقه ام

درین راه کمکم کن دستم گیر، نیروی دیگرم بخش

که جز تو دیگر ياورم نیست

الهی همه دوستانم بی وفا گشتند

راه اول را گم کرده، راه آخرم تویي، دستم گیر و بدادم رَس

ورنه آنچنان در حضورت گریه و فغان کنم

که عرشت بگرید بامن

الهی آنگونه با من مکن که هستم

بدادم رَس که بی آدرسم

Baryalai Mohammadi

Create Your Badge افغان لینکر Web Informer Button

تاريخ : پنج شنبه 24 فروردين 1391برچسب:, | 6:21 PM | نویسنده : بريالي محمدي

پسرلی ته سلام!

 

 

ليكونكي: بريالي ( محــــمدي )  

  

هو پسرلي راغي او د پسرلي ملايم نسيم پر ونو، سندونو، غرونو او رغونو باندي څپي وهي او وچو شوو ونو او سرچينو ته د پسرلي د راتگ خبر وركوي چي پسرلي راغي او نوي ورځ او نوي ژوند ورسره پيل شو، پسرلني او بهاري نم، نم باران پر ټولو هغه نوي ټوكيدلي گلانو باندي ووريد او هغوي يي د تير وختونو د گرد غبار نه پاك او صفا كړل، او ټول وني او گلان د خارا كاڼو د زړه نه را پاڅيږي او پسرلي ته سلا مونه  وايي او ټول غرونه او رغونه سمسور او شاداب ښكاري او شپون په دي رغونو كي خپل مالونه پيايي او شپيلي وهي او هلكان لوبي او ساعت تيري كوي او بيلابيل گلان پكي ښكاري چي د لمر ځلا او د سند څپي لا هم ورته ښكلا ور په برخه كوي. څه يو ښكلي منظره د چي ټولو ته زښت زيات خوند وركوي او دا چي زه د دي مقالي د ليكلو پر محال د پسرلي د شنو لمنو نه په يوه  شني لمني كي ناست او پسرلي ته سلام وايم او د هغه توصيف او د هغه د خالق شكر او سپاس كوم چي ددي پسرلني سمسوري وني لاندي چي شاو خوا كي يي لكه شنه كمپل غوندي  ښكاري، مرغي او بلبلان سازونه او نغمي لري او خوشحالي كوي، د بيلابيلو گلانو تر څنگ گرځي او پسرلي ته سلامونه وايي، ټول گلان داسي ښكاري لكه چي په خلاصو او ډكو، ډكو خلو خاندي،

Baryalai Mohammadi

Create Your Badge افغان لینکر Web Informer Button

ادامه مطلب
تاريخ : پنج شنبه 24 فروردين 1391برچسب:, | 6:17 PM | نویسنده : بريالي محمدي

فراه ( پژواک ٢٩عقرب ٩٠) : نماينده گان جوانان ونوجوانان درولايت فراه ، امروز طى گردهمايى، کاروان صلح جوانان را ايجاد نموده و وعده سپردند که منبعد براى تامين صلح کارميکنند.

اين  نماينده هاىجوانان که تعداد شان  به بيش از ١٥٠ تن ميرسيد؛ ميگويند که تلاش دارند تا تمامى جوانان ونوجوانان اينولايت را به اين کاروان علاقمند سازند.

 اين گردهمايى به ابتکار انجمن مستقل علمی فرهنگی همگان (انجمن مستقل نوجوانان، شاگردان و جوانان فراه) به حمایت مالی بوديجه دولت برمبناى عملکرد يا  performance based governance fund - Farah( PBGF)  که از سوى موسسات ايشا فونديشن ويو اس آى دى تمويل ميگردد ، برگزارگرديده بود.

سراج الدین شیوانی معاون انجمن مذکور ، هدف اين گردهمايى را ، پیوستن جوانان به کاروان صلح جوانان خواند.

 شيوانى به آژانس خبری پژواک گفت که  نماينده هاى جوانان ونوجوانان  ازولسوالى ها و قريه جات دوردست  اين ولايت نيز درگردهمايى اشتراک کرده وحمايت شانرا از کاروان صلح اعلام کردند .

موصوف افزود که جوانان اشتراک کننده  وعده سپردند تا مِنبعد به گونۀ افتخاری در ولسوالیها، قریه جات، و محلات شان برای تامين صلح کار کنند.

وی افزود که به نماينده هاى جوانان همچنان وظيفه سپرده شد تا شًبيه اين گردهمايى ها را درمحلات شان برگزارنموده و درهماهنگى با مسوولين محلى برنامه هاى شانرا پيش ببرند .

همچنان اشتراک کننده گان اين گردهمايى تشويق شدند تا  که در دیوار های پارک های عمومی، مکاتب، و محلاتی که عبورمرور مردم زياد باشد، تصاویر وشعار های “جوانان برای صلح “ را  رسم نمايند.

در اين گردهمايى  ، شمارى از مسوولين آنولايت نيزضمن اشتراک  حمايت شانرا از کاروان صلح جوانان اعلام کردند .

عبدالباقی بارکزی؛ استاد کلپ کاراته خراسان يکتن ازجوانان اشتراک کننده دراين کاروان صلح ميباشد .

وى با اظهارخوشى ازاين ابتکار جوانان  به پژواک گفت که ميخواهد با پیوستن به کاروان جوانان صلح ، برای آوردن صلح کارکنند.

استاد بارکزى ميگويد که نه تنها او بلکه تمامى اعضاى کلپ اش که حدود يکصد تن ميرسد ؛علاقمند اند تا با اين کاروان همکارباشند.

ماخذ: فراه دات كام

Baryalai Mohammadi

Create Your Badge افغان لینکر Web Informer Button

تاريخ : پنج شنبه 24 فروردين 1391برچسب:, | 6:9 PM | نویسنده : بريالي محمدي

 فراه (سه شنبه،١٩دلو٩٠) یک پسر۱۳ ساله که در شهر فراه مصروف کارهای شاقه و گدايى میباشد میگوید: "اگه پدرم اجازه بته، به جای کار شاقه به مکتب میرم و درس میخوانم."

این گفته های جاوید است که مثل صدها طفل دیگر در شهر فراه، بخاطرضعف اقتصاد فامیلى، مجبوربه کارهای شاقه و گدايى شده و از نعمت تعلیم محروم مانده است.

اين اطفال زیر سن ١٨ سال که ازرفتن به مکتب محروم اند؛ اما روزانه  به جمع آوری پلاستیک، باربرى، موچيگرى، مسترى گرى،  کارت فروشی، موترشويى، تخم فروشى و گدايى مصروف میباشند.

شماری ازاین اطفال در صحبت با آژانس خبری پژواک گفته اند که علاقۀ زیاد دارند تا به مکتب  بروند و درس بخوانند؛ اما مشکلات اقتصادى و برخى اوقات فشار خانواده های شان، باعث شده که از رفتن به مکتب محروم مانده به کارهاى شاقه بپردازند.

جاوید ١٣ ساله یکی از این اطفال که در سرمای زمستان، تنها پیراهن و تنبان به تن داشت؛ حین صحبت با خبرنگار پژواک از سردی میلرزيد، و از انبارکثافات کنار جاده اى در شهر فراه، مصروف جمع آوری پلاستیک و کارتن بود.

جاوید که اې رفتن به مکتب محروم است گفت: اگر پدرش برایش اجازه بدهد بسیار علاقمند است تا مانند سایر همسالانش درمکتب درس بخواند.

وی افزود: پدرش کارگر روزمزد است و عاید کار پدرش، نمیتواند مشکل مخارج ٩نفر فامیل را حل کند؛ از همين جهت وی مجبورشده که مکتب نرود، کار کند و در رفع مشکلات اقتصادى فامیلش سهم بگيرد. 

  جاوید که پلاستیک، فلزات و دیگر مواد  درد بخور را که جمع میکند، در اخیر هر هفته پدرش آنرا میفروشد و هفتۀ ٤٠٠ الی ٤٥٠ افغانی کمايی میکند.

این پسر ۱۳ ساله، ازبرخورد بعضی افراد شکايت کرده گفت که مردم، باوی برخورد خوب نکرده و او را تحقیر میکنند.

جاوید، از مردم خواست تا با اطفالی که مثل او از اثر جبر و مشکلات روزگار مجبور شده اند کارشاقه نمایند و یا گدایی کنند، برخورد بد نداشته باشند!

وی اضافه کرد که دو برادر بزرگترش، در یکی ازورکشاپهای شهر مصروف ترمیم موتر میباشند  و به مکتب نمیروند.

اکثر والدين این اطفال، از اینکه فرزندان شان از مکتب محروم شده اند، خیلی متاثر اند.

صفی الله  ٤٣ ساله، پدر جاوید که در یکی از چهارراهی های شهر با چند تن دیگر از مزدورکاران، منتظر یافتن کار بود گفت: "هر روز اینجه میایم؛ بعضی روزها کارمی یافم و بعضی روزها، مثل امروز که ١١ بجه است، بی کار میمانم."

وى افزود: در خانۀ کرایی زنده گی میکند و یگانه آرزویش، یافتن یک کار خوب است که بتواند  مشکل اقتصادی خود را رفع نماید.

 شریف ١٤ ساله یکى دیگر از این اطفال است که با مرضیه خواهر ۹ساله اش، دوقطی تخم جوشانده را در بازارمیفروشد.

این خواهر و برادر، ازهرکس زارى کنان میخواستند تا یک دانه تخم بخرند.

شریف به پژواک گفت که تا صنف دوم درس خوانده و بعد ازآن، پدر و مادرش  او را اجازه نداده و برایش گفته اند که با خواهرش در شهر تخم فروشی کند.

وی اظهارداشت که پدرش در بازار، کفاشی (موچی گری) میکند و عاید روزانۀ او، مخارج فامیل١٢نفری شانرا کفایت نمیکند.

وى که لباس های کهنه وژولیده به تن و کفش های دوقسمه به پا داشت، گفت: ((وقتی که اطفال را میبینم با لباس های خوب به مکتب میروند، خیلی آرزو ميکنم که من، برادر و خواهرم نیز به مکتب برويم ودرس بخوانيم.))

شریف که بچۀ زیرک و با استعداد معلوم میشد گفت: صدها طفل دیگر مانند من، در شهر فراه مصروف کارهای شاقه هستند و مکتب نمیروند.

 وی افزود: اگر برای اطفال در ولایت فراه زمینۀ کار حرفوی مهیا گردد، هم میتوانند با فامیل های شان کمک کنند و هم مکتب بروند.

یکتعداد ازوالدین، قصداً مانع درس خواندن فرزندان شان میشوند و آنها را تشویق میکنند تا بجای رفتن به مکتب، کار کنند.

تازه گل ١٥ ساله باشندۀ ولسوالی شیبکوه ولایت فراه، یکی ازاین اطفال است که مجبور به کارهای شاقه شده است.

وى که با پنج طفل دیگر، مشغول پايین کردن خریطه های سمنت از داخل موتر بودند، گفت: "مدتی میشود که از ایران آمدیم، در قریه زمین نداریم که پدرم کشت کند، همراه فامیل به شهر آمدیم و اینجا روزانه ١٠٠ الی دوصد افغانی پیدا میکنم."

تازه گل افزود که تا صنف سوم، در ایران درس خوانده و خوش نیست که کار کند؛ اما مادرش وى را تشویق به کار کردن میکند.

احمدضیا پدرتازه گل که بخاطرپوره کردن نفقۀ فامیلش، روزانه با کراچی دستی در شهر کارمیکند، خانمش را مشوق اصلی تازه گل، به انجام کارشاقه دانسته گفت: "نه از کمایی پسرم خبر دارم، نه از کارش، مادرش میفهمه و کمایی اولادش."

وى افزود که بارها گفته است که تازه گل درس بخواند؛ مگر مادرش بر کارکردن پسر تاکيد ميکند.

اما جمیله مادر تازه گل که خود نیز بخاطر کار، به خانۀ همسایه ها میرود، به پژواک گفت که شوهرش روز به روز پیر و از کار افتاده ميشود؛ باید پسرانش به کار بلد شوند تا به پدرش کمک کنند. 

 جمیله نیز میخواهد پسرش درس بخواند؛ اما به این باور است که رفع مشکل اقتصادی آنها نسبت به درس خواندن، ضروری است.

یکتعداد اطفال در ولايت فراه، در حالى مصروف کارهاى شاقه اند که کنوانسیون بین المللی حقوق اطفال، آن را نقض حقوق طفل عنوان میکند.

کاظم، مسوول یکی از کافی شاپ های شهر فراه گفت: "ده ای روزها اطفالى که گدایی میکنند، در شهر فراه بسیار زیاد شده اند."

وى افزود که روزانه ده ها بار این اطفال، به کافی شاپ او می آیند و از مشتریان گدایی میکنند و یا  با عذر وزاری بالای آنها کارت(موبايل)،و تخم مرغ میفروشند و یا هم کفش های شان را رنگ میزنند.

کاظم علاوه کرد که در این اطفال، تعداد زیادى دختران زیر سن ١٥ سال نیز شامل اند.

فرید احساس، یکتن از آگاهان مسائل اجتماعی در ولایت فراه گفت: درصورى از افزایش این اطفال جلوگیری ممکن است، که نهادهای حمایوی دولتی و موسسات غیردولتی، از خانواده ها حمایت نمایند تا وضع اقتصادی آنها بهبود یابد.

احساس، به این باوراست که ایجاد کارگاه های آموزش حرفوی برای والدین و اطفال شان، و از همه مهمتر زمینۀ کاریابی برای سرپرستان این اطفال، از راهکارهايی است که در اقتصاد خانواده نقش مؤثر دارد. 

 محمد اکبر انوری آمر عمومی کودکستانها و مسوول شبکۀ عملکرد طفل (CPAN) ریاست کار و امور اجتماعی ولایت فراه گفت که برای تعدادی از اين اطفال، زمینۀ تعلیم و تربیه را مساعد ساخته اند؛ اما وى جزئیاتى در مورد ارائه نکرد.

انوری، رقم دقیق نقض حقوق اطفال را در این ولایت مشخص نساخت؛ اما افزود که ضعف اقتصادی، عدم آگاهی از حقوق اطفال و نبود حاکمیت قانون در بعضی محلات، میزان این تخلفات را بیشتر ساخته است.

 افزون برآن این منبع، موجودیت سوءاستفاده های مادی، فزیکی، جنسی و ازدواجهای زیرسن قانونی در این ولایت را از جمله مواردی خواند که سبب نقض حقوق اطفال شده است.

حقوق اطفال، به انواع مختلف از جمله گدايى يکعده پسران و دختران خردسال  نیز نقض ميشود.

راضیه ٩ ساله که به مکتب نمیرود و در اطراف دکانهای شاه بازار شهر فراه  گدایی ميکند، گفت: «ميخواهم مکتب بروم اما پدرم که معتاد است، مرا میگوید که برو پول بيار.»

اين دختر که روزانه سى تا چهل افغانی پيدا ميکند، افزود که يک خواهر ديگرش نيزمکتب نمیرود و گدایی ميکند.

اما يکعده اطفال ديگر در ولایت فراه، با وصف کارکردن، به مکتب ميروند.

گل رحمان ١٣ساله متعلم صنف پنجم مکتب ابتدائیه ابونصر فراهی شهر فراه گفت: «مه تا نيم روز بوت رنگ ميکنم، نیم روز هم مکتب میرم.»

وى درحالیکه يک جوره بوت را به سرعت رنگ میکرد گفت: «نمیخواهم که دستم پیش کس درازشوه، هم کار میکنم و هم درس میخوانم.»

اين درحاليست که عتیق الله رئیس معاوف ولایت فراه، به آژانس خبری پژواک گفت که هم اکنون حدود ١٢٠هزار  پسر و دختر در٣٢١ باب مکتب، درآن ولایت مصروف تعليم اند.

 وی پذيرفت که ١٦ باب مکتب در ولسوالی های ناامن این ولایت، غیرفعال است و یکتعداد نامعلوم اطفال که واجد شرايط مکتب اند، از مکتب محروم اند.

 با وصف آن، یکتعداد اطفال ديگر دراین ولایت، که از رفتن به مکتب و سواد محروم اند، مرتکب جنایاتی از قبیل سرقت و دزدی، اختطاف گردیده و فعلاً تحت توقیف قراردارند.

 ابراهیم ١٦ ساله که به خاطر سرقت یک موترسایکل در مرکز اصلاح و تربیت اطفال ولايت فراه، تحت توقیف میباشد، گفت: «من دیگه سرقت نمیکنم، توبه کردم.»

دراین مرکز١٩طفل (پسر) بین سنین ١٤تا ١٨ سال به اتهام جرايم مختلف زندانی اند.

عبدالعلی میرزايی آمر این مرکز، به پژواک گفت که به این محبوسین؛ قرآنکریم، زبان دری و انگلیسی  و خیاطی آموزش داده میشود.

وى افزود که این اطفال، مورد لت و کوب قرار نمیگیرند.

ابراهیم  یکى از اطفالی است که پنج  ماه قبل به اتهام سرقت، دراین مرکز تحت توقیف قرار دارد.

وى که مصروف خواندن قرآن کریم بود گفت: «مجبوربودم دزدی کنم، اگر رها شوم، کارمیکنم.»

درعین حال روزنتون، یگانه نهاد دولتى در ولایت فراه است که توانسته يکعده اطفال بى سرپرست را تحت تعليم و تربيه قرار بدهد.

جان محمد مدیر روزنتون  ولایت فراه گفت که ٢٣٠ طفل دختر و پسر، در روزنتون ریاست کار و امور اجتماعی، تحت تربیت قرار دارند و این دختران و پسران، اکثراً فاقد والدین اند و یا هم بعد از فوت پدرهای شان، مادران آنها دوباره شوهرکرده اند.

محمد اکرم ١٤ ساله که از دو سال قبل در زیر چتر این روزنتون به سر میبرد، گفت: اینجا برایش بسیار خوب و امن است؛ زیرا غذا برای خوردن، وسايل تفریح و ورزشی دارند و همچنان درس نیز میخوانند.

محمد اکرم، از جمله هشت طفل ممتاز و با هوش این روزنتون است، که مسوولین روزنتو، در تفاهم با یکی از لیسه های خصوصی ولایت فراه (لیسه عالی خصوصی کوثر)،  فعلاً وى را شامل این لیسه کرده اند.

وی که بسیار راضی و خرسند است، میخواهد در آینده یک کدر ماهر- مسلکی و شخص مثبت و مؤثر برای کشورش باشد.

مدیر روزنتون  گفت که هرچند توجه تجار و موسسات خیریه، به این مرکز کم صورت میگیرد؛ اما آنها برای اطفال روزنتون، آموزش و فراگیری شغل های خیاطی، رنگمالی، نجاری و قالین بافی را مساعد ساخته اند تا آنها در آینده، خودکفا شوند.

یک مطالعۀ  تقریبی نهاد شبکۀ عملکرد اطفال در فراه طى سال روان، نشان میدهد که تنها در روی جاده های شهر فراه، بیش از ٥٠٠ طفل، مشغول کارهای شاقه اند؛ اما منابع مربوطه به این باوراند که بیش از هزار طفل در شهر فراه مصروف همچو کارها بوده  و از درس محروم مانده اند.

 درعين حال، مسوولین این نهاد ميگويند: با محاسبۀ تمام اطفالی که در ولسوالیهای این ولایت، به همچو سرنوشت گرفتاراند، ارقام بسیار بالاتر از اين نيز خواهد رفت.

 ماخذ: فراه دات كام

Baryalai Mohammadi

Create Your Badge افغان لینکر Web Informer Button

تاريخ : پنج شنبه 24 فروردين 1391برچسب:, | 6:5 PM | نویسنده : بريالي محمدي


گزارش: محمد همایون ذهین

 

فراه یکی ولایات غربی افغانستان است، دراین دیار مردمی زندگی میکنند که شیفتۀ علم و دانش بوده، معارف را دوست دارند و به ارزش علم و دانش پی برده اند.                    

خواستیم گزارشی را در رابطه به وضعیت فعلی معارف در این ولایت تقدیم شما بداریم، از همین جهت نخست به سراغ چند مکتب اناث و ذکور اینولایت رفتم تا اوضاع داخلی مکاتب را بدست آورم.

کسانی که به ولایت فراه سر زده باشند، حتماً از لیسه شیخ ابونصر فراهی نامی در ذهنش مانده است.

بلی لیسه ابونصر فراهی، ابونصر فراهی که یکی از مشاهیر و بزرگان سیستان زمین و باشنده دیار فراه و فراداتا قدیم بوده، نام زیبایش، زیبندۀ لوحۀ زَرین این لیسه میباشد.

بزرگان ما، 80 سال پیش از امروز با هم نشستند و نام این بزرگمرد را لایق یگانه مکتب عالی ایجاد شده در ولایت فراه، دانسته و آنرا بدین نام (لیسه عالی شیخ ابونصر فراهی) مسمی کردند.  

در طول سالیان متمادی سیاستمداران متفکرین و انسانهای معروف و مشهور زیادی به سطح ملی از این لیسه فارغ شده اند.  

در قدم اول به سراغ مدیر این لیسه رفتم، صبح زود بود، عبدلودود انوری مدیر این لیسه را در حالی که هنوز تا زنگ شروع مکتب، نیم ساعت مانده بود، پشت میز ادارۀ آن مکتب یافتم.

ایشان در رابطه به وضعیت فعلی این لیسه چنین معلومات داد:  فعلاً لیسه شیخ ابونصر فراهی دارای 21 صنف درسی میباشد، 806 شاگرد دوره لیسه، در دو شیفت صبح و بعد از ظهر شامل تدریس میباشند.

آقای انوری میگوید که تعداد داخله هر صنف حدود بالاتر از 40 تا 50 نفر می باشد که از حد نورمال آن بیشتر بوده اما چون تعمیر این لیسه به تقاضای سابق ساخته شده و دارای اتاق کمتر و کوچکتر بوده، از سوی هم، چون لیسه ابونصرفراهی، یکی از لیسه های عالی ولایت فراه است، بناً مردم اکثراً علاقمند تحصیل فرزندانشان دراین لیسه میباشند، از این خاطر ما هم از روی مجبوریت، تراکم شاگردان را در صنوف پذیرفته ایم.

او میگوید که لیسه شیخ ابونصر فراهی فعلاً  27 استاد دارد، که یکی لیسانسه، 15 چهارده پاس و 11 دوازده پاس میباشد.  

به گفته آقای انوری اکثر معلمین این لیسه چهارده پاس و دوازده پاس بوده، ولی استادان ورزیده هستند که در ساحه درسی تابحال با کدام مشکلی مواجه نشده اند.

آقای انوری در ارتباط به فارغین سالانه این لیسه گفت، که گراف فارغین این لیسه هر سال بالا میرود. او گفت که فارغین سال گذشته، 216 نفر بوده که بیشتر از 80 % آنها به پوهنتون ها راه پیدا کرده اند.

آقای انوری، از مشکلات عمده لیسه شیخ ابونصر فراهی را یکی عدم احاطه کامل این لیسه میداند.

وی میگوید چون صحن مکتب احاطه نیست بناً از لحاظ امنیتی در خطر بوده و افراد و اشخاص نامطلوب وارد بصورت آزادانه وارد صحن این لیسه می شوند.

وی میگوید لیسه ابونصر همانگونه که یکی از لیسه های عالی فراه میباشد باید توجه بیشتری به لیسه صورت گیرد.

 ایشان نیز نامناسب بودند شکل ظاهری تعمیر لیسه را تأیید میکند و میگوید که در این ارتباط و همچنان بخاطر احاطه آن، از مدت 6 شش سالی که ایشان منحیث مدیر این لیسه مقرر شده است، به ریاست معارف، مقام ولایت و دیگر نهاد های کمک کننده پیشنهاد نمود اما تا اکنون موفق به اجرای این عمل نشده اند.

نذیراحمد فقیری متعلم صنف دوازدهم و همچنان معاون کمیته شاروالی لیسه شیخ ابونصر فراهی میباشد.

 او میگوید که از  درس معلمین خود راضی است و تا فعلاً در عرصه تدریس با کدام مشکل جدی با استادان خود مواجه نشده اند.

وی همچنان میگوید: هر چند سال گذشته در مکتب ما چندان نظمی وجود نداشت و بی انظباطی موجود بود، اما امسال که یکی دو هفته از شروع مکاتب می گذرد نظم این لیسه نسبت به سال سپری شده، بهتر بنظر میرسد.  

وی امیدوار است که امسال متفاوت تر از سال و سالهای پیشتر باشد.

فقیری گفت هر چند در مکتب خود فقط چند استاد محدود مسلکی دارند، و متباقی اکثراً جوانان تازه فارغ شده صنوف دوازدهم میباشند، اما در عرصه تدریس با ایشان کدام مشکلی تا فعلاً ایجاد نشده است.

او میگوید که در مکتب خود سه لابراتوار: کیمیا، فزیک و بیولوژی دارند، اما او از مکمل نبودن مواد لابراتواری در مکتب خود شاکی است.

فقیری از ریاست معارف فراه گلایمند است که این ریاست  به لیسه شیخ ابونصر فراهی خیلی کم توجه میکند، مثلاً او میگوید که مکتب شان تا بحال احاطه کامل نشده است و از دو طرف بدون دیوار و بروی همگان باز است و هر کس داخل صحن مکتب میشود.

او میگوید که احاطه نبودن مکتب از لحاظ امنیتی این مکتب را به خطر مواجه ساخته است. او گفت که حتی بعضی وقت ها چون مکتب شان احاطه ندارد، تعدادی از معتادین نیز به صحن مکتب داخل شده و به شاگردان مزاحمت میکند.

فقیری میگوید که آنها به نمایندگی از شاگردان این لیسه چندین بار به صورت مکرر به اداره این لیسه و ریاست معارف پیشنهاد احاطه را نموده اند اما گفته میشود که ریاست معارف در این عرصه بی تفاوتی نشان میدهد.

او همچنان رنگمالی تعمیر مکتب را یکی دیگر از موضوعاتی می داند که به گفته او چندین دفعه به ریاست معارف پشینهاد نموده اند، که به گفته او در این زمینه نیز چنین بی تفاوتی وجود دارد.

جاوید یکتن دیگر از شاگردان این لیسه نیز از نداشتن وسایل ورزشی شکایت دارد وی میگوید که آنها در مکتب خود بدون فوتبال و والیبال دیگر به هیچ امکانات ورزشی دسترسی ندارند.

بعد از آن روانه مکتب نسوان مهاجر آباد  واقع در پنج کیلو متری شهر فراه شدم، فرزانه سلطانی یکی از معلمین سابقه دار این مکتب را در حالی که در صنف درسی مشغول تدریس بود برای چند دقیقه ای ملاقات کردم.

او گفت که در صنف برای تدریس شاگردان از روش آموزش فعال کار میگیرد، زیرا به گفته معلمه سلطانی در این روش بیشتر خود شاگردان در آموختن سهیم می باشند و این روش شاگردان را وا می دارد تا خود شان درس را آموخته و در نتیجه فراموشی کمتر داشته باشند.

وی از نظم مکتب خود راضی است و میگوید که معاشات آنها سر وقت می رسد، اما وی میگوید که معاشات معلمین بسیار کم می باشد که کفاف زندگی شان را نمی کند. در حین حال یکتن دیگر از معملین این مکتب که نخواست نامش فامش گردد، گفت: "اهداء تقدیرنامه ها و تقدیرمعلمین بصورت متوازن نیست و یا اینکه توزیع تقدیرنامه ها بدون مشوره اداره مکتب صورت میگیرد."

سور قریه ای است مربوطه به مرکز فراه که در چند کیلومتری شهر فراه موقعیت دارد.

در اینجا نیز یک لیسه ذکور وجود دارد، این لیسه در جوار سرکی که راهی بسوی ولسوالی بالابلوک و در نهایت به ولایت هرات بستان میرسد، موقعیت دارد.

در ابتدا هیچ احساس نکردم که در این جا مکتبی باشد، یک تعمیر چند اطاقه، دارای صحن خشک و خالی که صرفاً در آن یک بنبه آب نصب شده است و خلاص.

 وقتی تعدادی از جوانان را دیدم که در صحن این خاکی و اطراف تعمیر مکتب، کتاب بدست دارند و مطالعه میکنند و تعداد از اطفال را دیدم که در زمین خاکی در گرد و خاک دنبال یک توپ که شاید توپ فوتبال بود، می دوید، آهسته، آهسته متوجه شدم که اینجا باید یک مرکز آموزشی یا یک محیط درسی باشد.

نزدیکتر رفتم، یک جوانی که در پهلوی بنبۀ آب بالای یک توته سنگی نشسته بود، از وی پرسیدم که اینجا چه است و اینکه او اینجا چه کار میکند؟

نام او محمود است، متعلم صنف 11 این لیسه، جوان آرام و با ادبی بود، با خندۀ در دل گفت اینجا مکتب سور است و من هم درس میخوانم.

بعد از باز کردن سرِ دیگِ سخن، زیاد صحبت هایمان مثل شوربا گرم شد.

او درد دل میکرد و من هم میشنیدم. او گفت که در مکتب خود مشکلات زیادی دارد، که به گفته  او نداشتن لابراتوار، کتابخانه، استادان مسلکی، نداشتن میدان فوتبال، ساحه سبز و از همه مهمتر نداشتن احاطه مکتب را از مشکلات عمده این مکتب میداند.

محمود همچنان گفت که آنها هیچ نوع امکانات ورزشی ندارد.

شاه محمود جلالی یکتن از فارغ التحصیلان ممتاز صنف دوازده سال گذشته است.

جلالی می گوید یک نفر از نماینده های پارلمانی هر ولایت در پارلمان کشور، مسئول توزیع بورسیه های تحصیلی کشورهای خارجی تعیین شده است. که به اساس ادعای وی نماینده گان پارلمان، صرفاً اقارب و بسته گان خویش را از طریق این بورسیه ها به کشور های خارجی روان میکنند.

به گفته وی این بورسیه ها باید با شفافیت کامل به اساس رقابت آزاد بین فارغین ممتاز مکاتب توزیع گردد که اینچنین نیست!

به گفته او در این اواخر برای 7 هفت نفر سهمیه بورسیه کشورهای خارجی به ولایت فراه آمده بود که فعلاً معلوم نیست که چه کسانی به این بورسیه ها رفته اند.

او همچنان می گوید در تعیین و توزیع بورسیه های تحصیلی، نماینده های پارلمان، ریاست معارف، مقام ولایت و شورای ولایتی نقش و مسئولیت دارند که آنها صرفاً کسانی را که از اقارب نزدیک خودشان هستند به مصلحت همدیگر، به این بورسیه ها روان می کنند و جوانان با استعداد، مُستعِد و مُستحق از این چانس ها بی خبر می مانند.

در این قمست بخاطر پیداکردن معلومات بیشتر و همچنان پیداکردن پاسخ به سوالاتی که برایم خلق شده بود، به ریاست معارف ولایت فراه سرزدم.

عتیق الله رییس معارف فراه را درست ساعت دو بعد از ظهر  در حالی که مصروف رسیدگی به عرایض مراجعین بود، در دفتر کارشان ملاقات کردم، وی در یک مصاحبۀ اختصاصی به مجله رفاه نوجوانان در رابطه به وضعیت فعلی معارف  در ولایت فراه چنین معلومات ارایه کرد: فعلاً در مجموع در سطح ولایت فراه 321 باب مکتب ابتدائی، متوسطه و لیسه وجود دارد، که از این جمله 99 باب آن در مرکز و متباقی در ولسوالی های ده گانه فراه می باشد.

از مجموع مکاتب فراه 16 باب مکتب به دلایل امنیتی و نبود استاد، غیر فعال می باشد.

مکاتب موجوده در ولسوالی ها از قرار ذیل میباشد:

1.      در ولسوالی پشتکوه مجموعاً سی 30 باب مکتب وجود دارد.

2.      در شیب کوه 23 باب مکتب وجود دارد.

3.      در ولسوالی جوین 23 باب مکتب وجود دارد.

4.      در ولسولی اناردره مجموعاً 23 باب مکتب وجود دارد.

5.      در ولسوالی پشت رود مجموعاً 14 باب مکتب وجود دارد.

6.      در ولسوالی گلستان 6 باب مکتب وجود دارد.

7.      در ولسوالی پرچمن 34 باب مکتب وجود دارد.

8.      در ولسوالی بالابلوک 10 باب مکتب وجود دارد.

9.      در ولسوالی خاکسفید 15 باب مکتب وجود دارد.

10.  و در ولسوالی بکوا 18 باب مکتب وجود دارد.

بر علاوه یک تربیه معلم ، چهار باب مکاتب تخنیکی و مسلکی، یک انستیتوت زراعت و 10 باب مکاتب تعلیمات اسلامی در ولایت فراه بالفعل فعال می باشند.

رییس معارف فراه گفت اگر چه در ارتباط به شاگردان جدید الشمول امسال، تا بحال راپور کامل نرسیده است، اما تقریباً 118 الی 120 هزار شاگرد که تقریباً 38 تا 40 هزار آن دختر و متباقی پسران میباشند، در مکاتب مرکز و ولسوالی ولایت فراه مشغول درس خواندن می باشند.

رییس معارف گفت که در ولسوالی گلستان بنابر دلایل امنیتی 5 باب مکتب از قبل غیر فعال بوده و متأسفانه یک باب مکتب دیگر (بنام مکتب نسوان بی بی دوست ) هم به این تازه گی ها غیر فعال شده است.

عتیق الله در رابطه به آمار معلمین رسمی و اجیر در مکاتب ولایت فراه چنین معلومات داد: ما تا جای که امکان داشته است با فرهنگ اجیری مبارزه کرده ایم، بگونه مثال وی گفت که فعلاً 99 در صد معلمین فراه رسمی بوده و بسیار اندک آن اجیر میباشد.

وی میگوید که فعلاً 2900 معلم در مکاتب فراه تدریس میکنند که از جمله 1000 یک هزار آن ملعمه های زن و متباقی مرد میباشد.

وی همچنان علاوه کرد که از معلمین مذکور چند نفر محدود لیسانسه بوده، به تعداد 700 تن شان چهارده پاس بوده، و متباقی دوازده پاس می باشد وی گفت که امسال قراراست یک تعداد زیاد چهارده پاسان دیگر نیز فارغ گردد.

رییس معارف میگوید هر چند مسئله مجهز شدن مکاتب بوسیله لابراتوار یک کار دشوار برای وزارت معارف میباشد.

 اما به گفته وی به اثر سعی و تلاش ایشان برای 10 باب مکتب لابراتوار آماده شده و یک باب مکتب دیگر (لیسه شیخ ابونصر فراهی ) هم از زمانهای پیشین لابراتوار داشته و در مجموع فعلاً 11 باب مکتب با لابراتوار مجهز میباشد.

وی گفت که فارغین هر سال زیاد میشود بطور مثال در سال 1384 فارغین مجموعی فراه 128 نفر بود اما سال گذشته 1380 نفر بوده که از جمله 80 نفر دختران بوده.

 وی امیدوار است که در سال آینده تعداد فارغین صنف دوازده به 1500 نفر برسد.

عتیق الله به ارتباط توزیع بورسیه های تحصیلی گفت: بورسیه های که به فراه می آید بیشتر از کشورهای هندوستان، پاکستان، تُرکیه و قزاقستان می باشد.

وی گفت سهم بورسیه های برای تمام ولایات مساوی می باشد.

همچنان رییس معارف به جواب گلایه آنعده فارغینی که از غیر عادلانه بودن توزیع بورسیه های شکایت داشتند گفت: که توزیع بورسیه های وظیفه ریاست معارف نیست بلکه مربوطه وزارت تحصیلات عالی بوده که یا به اساس نمرات بالا کانکور، شاگرد می پذیرند و یا هم از طریق امتحان در سطح زون در ولایت هرات صورت میگیرد.

عتیق الله گفت که مکاتب فراه 120 باب مکتب فراه تعمیر دارد و متباقی 200 باب مکتب هنوز هم تعمیر ندارد.

وی گفت که قرار است امسال وزارت معارف از پول بانک برای 18 باب مکتب تعمیر بسازد.

رییس معارف همچنان مژده داد که در طی سفری که نماینده های شورای ولایتی فراه به کابل داشت، قرار است به همین نزدیکی تعمیر تربیه معلم فراه نیز اعمار گردد.

وی گفت که فعلاً چهار لیسه خصوصی در شهر فراه وجود دارد که دو تای آنها (کوثر و رسالت) از سال گذشته و دو لیسه دیگر( محمد اکبر و لیسه خصوصی صلح) موجود است که پلان درسی آنها نصاب وزارت معارف کشور میباشد.

به گفته وی تدریس در این مکاتب تا به فعلاً عالی بوده و خوب نتیجه داده است، مکاتب خصوصی جزئی از مکاتب ولایت فراه است  و از طرف ریاست معارف همیشه تفتیش و نظارت صورت میگیرد.

رییس معارف فراه نبود معلم مسلکی و نبود تعمیر برای مکاتب را از مشکلات بزرگ در راه معارف فراه میداند.

وی گفت که فعلا در مکاتب فراه دارای میز و چوکی و کتاب میباشد.

وی در ارتباط به گلایه معلمین مکتب، اینکه معلمین که زحمت کش هستند و تقدیر نمی شود و یا اینکه اگر تقدیر صورت میگیرد بدون مشوره صورت گرفته است، چنین جواب داد که می پذیرم که در این مورد مشکلات وجود دارد اما تقدیرنامه ها قسمی است که  تعداد مشخصی از طرف وزارت معارف به ما میرسد و ما آنرا به مدیران مکاتب می سپاریم که با مشوره معلمین خود لستی از معلمین ممتاز را به ما آماده سازد ولی ریاست معارف در این قسمت هیچ نقشی ندارد.

رییس معارف گفت که سال پیش تمام کتاب های نصاب جدید به معارف رسیده و به شاگردان توزیع گردیده است و در رابطه به کتاب هیج کمبودی و مشکلی نداریم.

رییس معارف گفت که برای تحصیلات عالی جوانان فراه فعلاً یک پوهنتون خصوص بنام غرجستان در ولایت فراه ایجاد شده و همچنان امر ایجاد دو پوهنحی (تعلیم و تربیه و زراعت ) در چوکات پوهنتون ولایت هرات گرفته شده است و نیز مدتی پیش موقعیت اعمار پوهنتون فراه  تعیین گردید.

وی همچنان گفت که دلیلی که تا بحال در ولایت فراه پوهنتون ایجاد نشده است بهانه وزارت تحصیلات عالی بر موضوع نبود کادر مسلکی بود، اما به گفته وی فعلاً به تعداد بیشتر از 100 صد تن لسانسه های لایق که به حد ماستری لیاقت دارند، در فراه وجود دارد و در این مورد هیچ نگرانی وجود ندارد.

رییس معارف مشکلات لیسه شیخ ابونصر فراهی و شکایت شاگردان و معلمین این لیسه را تأئید میکند ولی میگوید که بخاطر رنگمالی و احاطه تعمیر مکتب، چون وزارت معارف در این خصوص هیچ بودجۀ ندارد از همین خاطر چندین مرتبه به مقام ولایت مراجعه کرده ایم اما تا به فعلاً این کار عملی نشده است.

وی گفت که رنگمالی و احاطه این لیسه در پلان امسال ریاست معارف فراه قرار دارد. که انشاء الله از طریق دفتر پی آر تی، شورای ولایتی و دیگر نهاد های کمک کنند، این مشکل لیسه ابونصر فراهی حل گردد.

رییس معارف گفت که تفتیش و نظارف از مکاتب فراه ( سالانه سه مرتبه)  صورت میگیرد.

Baryalai Mohammadi

Create Your Badge افغان لینکر Web Informer Button

تاريخ : پنج شنبه 24 فروردين 1391برچسب:, | 6:0 PM | نویسنده : بريالي محمدي

شاعر و بدیعه سرای کشور

 

مختصر بيوگرافي شاعر:

 الحاج عبدالله خادم فرزند مرحوم جهانگير خان ولد مرحوم ملا احمد خان كه در سال 1344 ه.ش در ولسوالي اناردره ولايت فراه افغانستان در يك فاميل نجيب، متدين و متفكر ديده به جهان گشود و از آوان كودكي داراي استعداد عالي و قريحۀ شعري و بديهه سرايي بوده، وي تحصيلات ابتدايي خود را تا صنف نهم در مكتب متوسطه شيخ عبدالاحد نظري در اناردره و تحصيلات عالي اش را در پوهنتون كابل بپايه اكمال رسانيده است. اشعار موصوف از شانزده سالگي در تمام رسانه هاي خبري در داخل و خارج كشور تاكنون نشر و پخش ميگردد وی بعد از جهاد و مقاومت از سال 1371 تا كنون بحيث عضو فعال انجمن ادبي و عضو رياست عمومي اطلاعات و فرهنگ هرات ايفاي وظيفه مينمايد.

 خادم تاكنون داراي يازده اثر شعري ميباشد و شاعريست بديهه سرا، مسلمان مظلوم مستمند و وطندوست كه ميتوان از احساس و اشعارش مسلماني، حب وطن و درد و رنج ملت مظلوم و ستمديدۀ افغانستان را بخوبي درك نمود.

 

 

نمونه شعرش:

شاعرم وابسته با حزب و گروهي نيستم
با زبان و دل هماهنگم دو روي نيستم
بندۀ آن ذات پاك و اُمت پيغمبرم
دوستدار چهار يار و اوليا را چاكرم
مي كنم از حزب قرآن پيروي تا پاي جان

جز پيامبر نيست هرگز شخص ديگري رهبرم                             
دوست با آزادي و آزادگانم در هر نفس
دشمن صياد و هركجا ننگ از قفس
من به نوك خامه ابراز حقيقت مي كنم
گر مقصر من بودم خود را ملامت مي كنم
نه مذمت گو به دشمن نه تملق گر به دوست
چون به عقل بنده اين هر دو نمي باشد درست
ضد كذاب و دغا بازو و تكبر پيشه ام
از ستمگر عار دارم اين بود انديشه ام
عيب هر كس به خودش گويم چو آينه روبرو
گر بود دوست عزيزم يا اگر باشد عدو
من نمي ترسم از هيچ قدرت مگر غير از خدا
اوست چون قهار واحد قاضي روز جزا
هيچ به فكر مقام و جا و قدرت نیستم
چون به ايجادم نظر سازم چه بودم چیستم
گر مرا امروز نان هست ز فردا نيست باک
مي رساند روزيم را چون دهن را داد چاک  
آن كه دندا ن داده طفلان مرا نان مي دهد
يا به حكم او همه يكبارگي جان مي دهد
كي به استبكبار واستثمار تن در مي دهم
در مصاف راه حق؛ خادم مدام سر مي دهم!

 

Baryalai Mohammadi

Create Your Badge افغان لینکر Web Informer Button

تاريخ : پنج شنبه 24 فروردين 1391برچسب:, | 5:59 PM | نویسنده : بريالي محمدي

جلسه شوراي همبستگي مردم اناردره مقيم در هرات

 

 

 در جلسه شوراي همبستكي مردم اناردره مقيم در هرات  در تاريخ 23/3/1389 با حضور جمعي ازريش سفيدان اناردره  وتاجران و هم چنين جوانان اناردره برگزار شد در اين جلسه صميمي و دوستانه نظرهاي مختلفي پيرامون كانديداتوري الحاج وحيد صديقي ابراز شد كه در نهايت تمام شركت كننده  ها در اين جلسه  خواستار حضور اداقل يك نماينده از مردم اناردره در پارلمان افغانستان شد ند

وهم چنين چند تن از جوانان اناردره در اين جلسه سخناني در مورد كانديداتوري حاجي وحيد صديقي ابراز داشتن  وخواستار راي تمام اقوام اناردره گي  چه زهكني و اناردره گي  وحتي جذب  دوستان هراتي خود براي راي دادن براي محترم حاجي وحيد صديقي شدند در پايان جلسه با دعاي خير بركات پايان يافت

خصوصيات معنوی مردم اناردره

·          

 

· چند مورد ازاين خصوصيتها را به طور مختصر اراهه مي نمايم

· اول: در اواهل بهار كه هم زمان با رسيدن ميوه توت ميباشد واين ميوه در اناردره به انواع مختلف وفراوانش يافت مي شود مردم نيز با استفاده اين نعمت خداداي از آن به شيوه خاص و دسته جمعي استفاده مي نمايندكه اين عمل باشور وشوق فراوان كه معموالا اين عمل ميوه خوري بعد از ظهرها باشركت هزاران تن اعم از مرد و زن واطفال از عموم تبقات صورت مي گيرد واز رود خانه اي كه وسط خانه ها

·وباغهاست عبور كرده و براي صرف كردن ميوه توت وميوه جات ديگربه باغ ها رفته بعدن عصرها دوباره به خانه يشان برميگردند

·بدون اينكه از سرقت اموال خود در منازل ترسي داشته باشند :اغلب مردم اناردره كه استعداد نسبي مالي داشته باشند از ولايات ديگر در فصل زيباي بهار

·خود را به اين جشن محلي مي رسانند كه واقعن جشني به طول دوما وآن هم با شركت اين قدر انبو ه جمعيت در افغانستان كم نظير است

·دوم: آنكه داخل دره اناردره كه تقريبا' سي مسجد . پنج وقت اذان و اغلب بابلندگواي قوي بوده ودر اين ساحه نسبتن خورد وكوهستاني

·نعره ‌‍‍[ الله اكبر]‍ مساجد كه در كوه پايه ها اناردره به طور پنج وقت در شبانه روزطنين انداز مي شود وبعداز تصادم واستهكاك آواز بر كوه ها دوباره از كوها صدا انعكاس مي يابد براي گوشها مسلمين حال و احوال ملكوتي نهايت دل گشاه و روح افزاي دست مي دهد كه

· اين خود هم علاوه بر متدين بودن اين مردم را نشان مي دهد: منظره زيباي جغرافياي اناردره وكوهستاني اين منطقه را كه لااقل در ساحات

·اطراف و ولايات همجوار يك امر مخصوص به فرد است

·سوم: اينكه با زياد بودن مقدار آبهاي جاري وكم بودن نسبي زمين زراعتي در بعضي از باغ ها وزمين ها زياده از پنج متر نسبت سطح همجوار كه اغلب در پهلوي تپه ها وكوه ها است خاك برداري صورت گرفته آماده غرس نهال وحبوبات گرديده و از جانب ديگر خاك حاصله

·از آنها براي اعمار خانه ها استفاده مي گردد كه اين خاك توسط . خر . به علت تنگ بودن گوچه ها و معابر وباستاني بودن آنها به خانه

· ها راه مي يابد : چهارم اينكه علت زياد بودن جمعيت وكم بودن زمين حويلي يك طبقه در اناردره بسيار كم يافت مي شود

·پنجم : رواج ديگري از رواج هاي مشهور وباستاني مردم داخل اناردره تهيه پلواري مي باشد كه اغلب خانه ها در فصل تابستان

·گوسفندان ويا بزهاي را نگهداري مي نمايند كه تا در اول فصل زمستان آن را حلال نموده ومصرف نمايند كه اغلب درمهماني هاي دوستانه وخانواده گي به مصرف مي رسد و از كله پاچه و گوشتش غذاي بنام [ كله سيراو] تهيه نموده لازم به ذكر است كه اين غذا بسيار

·لذيزو جالب مي باشد كه از گوشت كله وپاچه . انواع حبوبات . گندم وسير پخته گرديده ومصرف مي گردد كه اغلب با اين نوع غذا از

·ترشي هاي محلي به بخصوص رب انار استفاده به عمل مي آيد : ششم انواع غذاهاي كه در جاهاي ديگر وطن عزيز ما افغانستان نيز رايج است در اناردره هم مورد استفاده قرارمي گيرد اما تر شي طبيعي ديگ غذا خصوصا گوشت ،در اواهل سال« آلوانگور» بعداز

·انگور كخ به نام غوره بعدن از انار وبعد از اين همه از رب انار تا آخر سال استفاده به عمل مي آيد كه غذا رالذيز اشتهارا نيز وعلاقه

·به خوردن آن را براي مصرف كننده چند برابر مي گرداند ودر هضم غذا هم مفيد مي باشد

·هفتم:از جمله خصوصيات ديگراناردره مقابر آن است كه به جهت كوهستاني بودن اين سرزمين قبر يك مرده ممكن است كه قرنها

·سالم باقي بماند و استخوانهايش درجايش محفوظ بماند : هشتم واز عنعنات ديگر مردم داخل اناردره ازقديم جمع شدن اطفال بعد از

·نماز خفتن ماه مبارك رمضان وخواندن غزلهاي رمضاني كه در ضمنش دعاهاي قبولي روزه وطاعات است كه به دروازه هاي منازل

·اهداي خوردني ها توسط صاحبان منازل وهمچنان خواندن باراني كه باخود دعاهاي براي نزول باران دارد خصوصا در فصل زمستان

· اوقات كه بارنده گي كمتر باشد توسط اطفال كه از گنا معصوم ودعاي ايشان دربارگاه خداوندي مقبول ترمي افتد به اين منظور اطفالي جمع

·شده وغزل باراني مي خواند به طوريكه به درب هر منزل رفته واز طرف صاحب خانه ها مورد لطف قرار گرفته وهداياي به ايشان تقديم

·مي گردد واين عمل بسيار جالب ودل پذير بوده براي بالا رفتن مورال اطفال ومحبوب بودن آنها در بين جامعه كمك رواني مثبت وموثر

 

اناردره رسوم وعنعنات

·گذري كوتاه بر رسوم وعنعنات مردم اناردره
·آنچه در رابطه به عموم مردم اناردره بدون اغراق وزياده گويي از گزشته تا كنون مي توان ترسيم نمود اين است مردم اين سرزمين از قديم الايام الي امروز مومن متعد دلسوز مبتكر درد آسنا مهمان نواز غم شريك صلح دوست دوشمن ستيز حلال خور تجار پيشه واهل تمام
·حرفه ها وكسب هاي وقت وزمان خود بودند و هستن و هميشه در هنرها از افراد ديگر برتري داشته اند ودارند سابق بيشتردر امر زراعت و مالداري وباغ داري وبافت انواع منسوجات اعم از لباس گليم و قالين وساخت انواع كفشها وغيره اقدام مي نمودند اعم اقلام صادراتي و
·مازاد اين مردم را انواع ميوه جات خصوصا رب انار وانوع نخهاي پشمي پنبه گي و وسايل كار آمد زنده گي كه از اين دو نوع ترتيب مي يافت تشكيل مي داده است با آن از قديم تاحال تجارت و معامله در داخل مملكت وخارج از آن عادت ديرينه اين مردم بوده و است كه اغلب
·با حلال خوري وانصاف بوده بلكه اين دو خصلت فوق الذكر براي تجار اناردره گي زبان زد عام وخاص مي باشد صلح دوستي و هم زيستي
·مسالمت آميز مردم اين سر زمين همراه دشمن ستيزيهاي و خون گرمي ايشان در طول تاريخ آشكار خصوصا بعد از مداخله روسها ومقاومت مردانه اين مردم جاي افتخار است بافت مردم اين محيط از همه اقوام و مليتها بوده كه در كذشته با نهايت محبت وكمال مسالمت زنده گي مي نمودند، لازم به نظر مي آيد كه بعضي از اصطلاحات وعنعنات و رسومات اين مردم به طور فشرده نام ببريم رواج هاي عنعنوي و رسومات به جامانده از ساليان متمادي در اناردرّه را كه قسما‌‍ٌ مشروع ومعقول ومقبول بوده ودر گذ شته وحال مورد احترام
·علما عقلا وادبا قراردارد مي توان در مجموع به دوبخش تقسيم كرد كه بخش اول آن مربوط به همه اناردره گي ها است هر كجا كه باشند
·وبخش دوم آن مخصوص اناردره گي هاي داخل اناردره و ساكنين فعلي آن است آنچه از آنها عام وشامل عموم مردمان اناردره گي
·الاصل است مثلا ّ اين است كه غم وشادي هر قدر كار وبار و گرفتاري بسيار داشته باشد با آن هم حتي با پيمودن مصافتهاي زيادي
·با هم،هم نوايي نموده وازدور ونزديك درشاديهاي ومصيبتهاي همم ديگر شركت مي نمايد حجم جمعيت كه در غم وشاديها هم آغوش هم قرار دارند چشم گير بوده و مستحق قدروتحسين است ، تعاون مالي وبدني در هر دومورد ذكر شده مثل هم كاري با همدگر در تهيه مواد خوراكي از قبيل گوسفند برنج و روغن كه اقلام مهم مجالس محافل را تشكيل مي دهد عادت ديرينه اين مردم بوده كه دربسا موارد كمكهاي مردمي كاملا' كفايت كننده برگزاري مراسم به وجه احسن مي باشد، ودر پخت وپز و پذيرايي وخدمت در تمام مجالس فوق آنقدر كمك بدني صورت ميگيرد كه در بسا موارد افراد كمكي از حد نياز و لزوم بيشتر است ودر خود اناردره بخصوص در روز اول مصيبت ها
·وفاتحه داريها وخيرات ها ديگهاي پخته از گوشت بانان حتي چاي با لوازمش از خانه هاي دور وپيش به خانه مصيبت زده سرازيرشده
·كه هيچ نوع ضرورت براي پخت وپز در خانه مصيبت زده نمي باشد همه شركت كننده گان اعم از مهمانان و صاحب مصيبت راكفايت
·مي كند ؛خانواده مصيبت ديده را اقوام واهل محل تا مدتي شبها به نوبت به خانه هاي خود دعوت مي نمايند ‌[ تاكه غم ايشان را كمتر كرده باشند وبه اصطلا غم شريك باشند [ همچنان در شاديها . بعد از عروسي داماد وعروس را با ايشان، اقوام داماد وعروس و دوستان وخويشاوندان واهل محل به نوبت مهماني ها مي دهند وضيافتها مي كنند . شاديشان را پر رنگ تركرده باشند در شادي شان خود را شريك نمودهباشند [ و نيز در خنده صور كردن اطفال هم مهماني هاي فوق الذكرصورت گرفته،وهمچنان درصورت برگشت دوستي از مسافرت مهماني هاي دورهاي به وجود مي آيد وداير مي گردد بعداز ختم ايام هر دوعيد بعد از ديد وبازديد هاي عنعنوي عيدي كه اول
·به خانه هاي بزرگان فاميل ووبه خانه هاي مصيبت رسيده ها كه قبل از عيد به مصيبت گرفتار گرديده اند سركشي نموده وبه اين وسيله
·در عيد اول آنها با ايشان همدردي وهم نوايي مي نمايند و همچنان بعد از سپري شدن ايام عيد مهماني ها ترتيب مي يابد ودعوتي هاي
·مفصلي صورت ميگرد اين كارها واين قبيل امور همبستگي و وحدت قلبي مردم اين محيط را روشن ساخته و غناء فرهنگي اين مردم را تبارز مي دهد وتعاون به بر وتقوا راكه امر خداوند است عملا' اراهه مي بخشد اناردره گي ها در همه جا در امور عام المنفعه ماننده
·اعمار مساجد ومدارس عيدگاه ها ومقابر و پلها و راها وتهيه فرش ها مساجد و اعمار وضوخانه ها وديگر لوازم مساجد واماكن عام
·المنفعه از قبيل بلند گوها. برق .كولر. پنكه وغيره وسايل ضروري اين اماكن از ديگران سبقت جسته و دربسا موارد يك نفر از تجار
·اناردره گي عهده دار همه كارهاي يك مورد از موارد متذكره مي گردد كه اين خود نشان ايمان داري واحساس مسوليت كردن اين مردم مي باشد . از اين رو مساجد شان هميشه بهتر از منازلشان بوده ودر بسا مساجد طلاب امور ديني واطفال اين مردم مصروف تحصيل بوده كه تامين معشيت طلاب وتهيه كتب درسي آنهاگامي متيني براي پخش نشر دين مبين اسلام بوده ومي باشد
·غلام سرور نورزي1388/10/10 ساعت 10/30 شب »» هم وطنان عزيز ميتوانند عكسهاي كه از

 

آلت جغرافیایی اناردره

حالت جغرافيايي اناردره
مورخين كه در قديم الايام جهان آن روزگاران را با اقليم ها تقسيم نموده بوده اند اناردره وحوالي آن رامورخين
سيستاني جزو اقليم سيستان ومورخين خراساني جزو اقليم خراسان قلمداد نموداند وهركدام به اثبات نظريات شان
دلايل معتددي را اراهه داشته اند مثلا تاريخ نويسان خراساني مي گويند شادابي وخوش آب وهوايي بودن اين منطقه
مشعر براين است كه اين سرزمين جزو خراسان بوده چرا كه سيستان عموما منطقه كويري وبدون انحار جاري و
مراتع سرسبز مي باشند و ديگر اينكه زبان ولهجه تكلم اين مردم عرف وآداب ورسوم ايشان بيشتر با خراساني ها
هم خواني وهم سويي دارد . تاريخ نويسان سيستان استشهاد مي كنند كه دين زردشتي كه قبل از اسلام در سيستان
باستان قاهم بود دراين منطقه هم وجود داشته اين منطفه از قديم الايام با سيستانيان ارتباط معا ملاتي ورفت وآمد
وسروكار داشته اند ديگر اينكه دراطراف/ قلعه كاه/ كه جاي پاي رستم و آب خور اسپ رستم مشهوربوده ودرحوالي
اناردره /گوركك/ يعني قبر كك كه همانا كك كوهزاد رقيب افساني وي رستم كه در نبرد با رستم جان خود را از دست
داد. ومثال اينها موجود است كه حاكي از آن است كه اين سرزمين جزو اقليم سيستان باستان بوده است خلاصه قدري
كه مسلم است منطقه اناردره در جنوب اقليم خراسان وشمال سيستان موقعيت دارد ودر اوايل ظهور اسلام كه مفصل
تر در اين سايت با شواهد مطالعه ميكنيد شعاع اسلام در اين سرزمين تافته واين منطقه و اطراف آن رابانور خود منور
گردانيده است كه هر دو اقليم سيستان وخرسان جزو فتوحات خلفاي راشدين بوده واناردره هم عقلا نمي تواند از اين ماجرا
تاريخي مستسنا بوده باشد اگر باكنكاشي كامل در رابطه ماجراهاي جغرافياي اين منطقه ماخذ مختلف كتب و تواريخ
بپردازيم اگرچه اناردره از نظر سا حوي منطقه كوچكي واز نگاه حجم جميعت زيادش نسبت به ولسوالي هاي ديگركشور
كمتر در اخطلافات دروني تلفات داده باز هم بدون مشكل باقي نمانده و سو ظن هنوز هم ولو كه از جاهاي ديگر كمتر اما
هر از گاهي رونما ميگردد با آنكه باشندهگان اين ولسوالي از سلسله پيوندهاي خيشاوندي وتعامل با هم زيستن ساليان
متمادي طوري باهم گره خورده اند كه هيچ كس رانميتوان از جايش بلند كرد گفت كه با فلان قوم و قشر ارتباط خون
شريكي ندارد اگرچه بحمد الله دركل مملكت اين حوادث وعواقب بد درحال فروكش است اما بنا بر ضرورت چنانچه حافظ
ميگويد «برما به روزگاران دردي نشسته در دل ««««ـ»»»» كز دل برون نگردد الا به روزگاران ؟

اناردره

·اناردره سرزمین کهن آنچه از تاريخ برمي آيد اناردره درپنج هزارسال قبل به دامنه سكاستيانا معروف بوده وزبان مردم شان اوستايي و نژادشان آريايي بوده ودرگزشته طولاني الكساندر ابن فليپ پادشاه مقتدر مقدونيه كه به نام اسكندرمقدوني شهرت يافت به سال 331 قبل ازميلاد يني حدود 2340 سال قبل باسپاه انبوهي به قصد تسخير آسياي ميانه لشكر كشي نموده كه درآن زمان آسيا را آشيا مي گفتند و در زمان لشكركشي وي مدت شش ماه اناردره به عنوان پايگاه نظامي وي قرارداشت ازاين منطقه كوهستاني همچون دژمستحكم ومحفوظ استفاده اعظمي برده وحملات خود را ازاين جا به چهار سمت سازماندهي مي كرد كه در كتاب خا طرات خود از خوبي آب وهواي اين منطقه و وضع جغرافياي زيباي آن تمجيد و ستايش كرده است // ودر اواخر قرن نهم ميلادي يقوب ليث صفار زماني كه عليه حكومت عباسي ها لشكركشي نمود از امين منطقه اناردره به عنوان مركز فرماندهي نيروهاي نظامي خيش استفاده مي كرد حملات عساكرش را بر عليه سربازان عباسي در هرات و قاين رهبري ميكرد . خلاصه در گزشته اناردره گاهي جزو قلمرو فارسي ها كه امان ايراني ها ميشود وگاهي جزو حكومت سيستانيها و حكومت عرب ها وغزنويها و غوري ها ووو... قرارداشت و طبعآ اگر حكومتي در منطقه به شكل دراز مدت باقي مانده اناردره هم جزو آن در مي آمد ه ودر قبال حكومت هاي كوتامدت مقامت مي نموده است در قديم الايام زني بنام مرغنه حكومت اين منطقه را بدست داشته كه / كوكه/مرغنه نام داشته ومدت بعد زني ديگري بنام بانو كه صاحب ثروت و مكنت بود در شرق اناردره به امتداد شمال جنوب نهري جاري نموده كه حدود 3 هزار جريب زمين زراعتي واشجاري را آبياري كرده مي تواند وفعلا هم به عنوان بزرگترين نهر در اناردره همان نهر بانو مي باشد
·قبل از اسلام در اناردره آهين آتش پرستي جريان داشت كه آتش پرستان را / گبر / مي ناميدند و پير گبران كه مسلمان بوده است و كال گبران آثار آن زمان است مدت بعد آيين اسلام در اناردره جاري گرديد اهل تشيع هم در آنجا نقش داشته است كه كوچه / زخواني/
·مخفف روضه خواني اثري از آن زمان محسوب ميشود
·بعدن در قرن ششم با آمدن / شيخ فخرالدين عبدالصمد / رفته رفته فقه مبارك حنفي قاهم وهشت قرن است تا حال كه مردم اين منطقه حنفي مذهب بوده وتافعالا صد در صد حنفي مي باشد اناردره ازنظر اداري قبلا جزو ولسوالي شيندند هرات بوده در زمان اواهل حكومت ظاهر شاه به عنوان ولسوالي مستقل در آمد و جزو ولايت فراه گرديد ه است. اناردره با مركز حكومت در كابل 920 كيلومتر وبامركز فراه 65 كيلومتر وبا مركز ولايت هرات 210 كيلومتر وبامركز ولايت نيمروز 230 كيلومتر وبا مرز ايران 110 كيلومتر فاصله دارد البته باوضع سركهاي خاكي فعلي سلسله كوههاي غربي اناردره به ايران وصل گرديده است وسلسله كوههاي شرقي آن به كوه بابا در مركز مملكت متصل ميگردد ؟ برگرفته شده ازكتاب« درح دره »نويسنده مطلب درسايت غلام سرورنورزي 1388/10/5ساعت 5/30 شام هرات

Baryalai Mohammadi

Create Your Badge افغان لینکر Web Informer Button

تاريخ : پنج شنبه 24 فروردين 1391برچسب:, | 5:56 PM | نویسنده : بريالي محمدي

 

فراه (پژواک اول جدی ٩٠): پانزده سکه تاریخی که دریک کوزه جابجا شده بود درمنطقه تاریخی در مرکز ولایت فراه کشف و به ریاست اطلاعات و فرهنگ این ولایت تسلیم داده شد.

یک منبع ریاست امنیت ملی فراه که نخواست نامی از وی گرفته شود، امروز (اول جدی) به آژانس خبری پژواک گفت که این کوزه ، شام دیروز توسط تعدادی از جوانان از نزدیکی یک قلعه تاریخی در قریه دارآباد کشف شده بود.

به گفتۀ وی، این جوانان زمانی که می خواستند یک زمین در نزدیکی این قلعه را برای میدان فوتبال هموار کنند، یک کوزه را پیدا کردند.

منبع اظهارداشت که ازداخل این کوزه ١٥سکه تاریخی به دست نیروهای امنیت ملی افتاده که آنها را به ریاست اطلاعات و فرهنگ تسلیم داده اند.

فرید احمد ایوبی رئیس اطلاعات وفرهنگ فراه نیز به پژواک گفت این قلعه مربوط به قبل از میلاد بوده.

ایوبی اظهار داشت که شاهدان عینی از موجوديت مقدار زیادتری از سکه ها در درون این کوزه خبرمیدهند و به همین خاطر، آنها از طریق تلویزیون از باشنده گان محل خواسته اند تا اگر کدام سکه را با خود برده اند، آنرا پس بیاورند.

صابریکتن ازباشنده گان قریه دارآباد به پژواک گفت :«جوانا تراکتور را به دیوار قلعه بند کرده و دیوار ره چپه کدن که از زیرش یک کوزه پیدا کده وهرکس مصروف جمع کدن سکه شده و فرار کدن.»

وی احتمال داد که تعداد سکه ها بیش از صد دانه باشد؛ اما معلومات دقیق ارائه نکرد.

این در حالی است که سال گذشته نیز؛ تعدادی کوزه از ولسوالی لاش جوین ولایت فراه کشف شده بود که به ریاست اطلاعات و فرهنگ این ولایت؛ تسلیم داده شده بود.

..

Baryalai Mohammadi

Create Your Badge افغان لینکر Web Informer Button

تاريخ : پنج شنبه 24 فروردين 1391برچسب:, | 5:40 PM | نویسنده : بريالي محمدي


مناظر طبيعي زيبا زيادي در ولايت فراه موجود است،  یکی از اين مناطق، منطقه  سر سبز، سرد سیر، پر میوه و حاصل خیز ولسوالی پرچمن بنام لروند مي باشد كه مطلبي آماده گرديده است كه براي شماتقديم مي شود: این جای زیبا در جنوب شرق ولسوالی پرچمن و در شمال مشکانها قــــرار دارد کوه های بلند که چهار اطراف آنرا احاطه نموده در 3 فصل سال بهار ، تابستان و خزان با اشجار مختلف و با رنگ های گونا گون و در زمستان به برف پوشیده است. درین محل سه راه عبور و مرور وجود دارد که از سر کوتل های بسیار بلند بنام کوتل لروند ، کوتل بورک و کوتل سرخ است.

 

                                                                                                  تهیه کننده و نویسنده: عبدالحمید(حمید)

                                                                                                          نماینده شورای ولایتی ولایت فراه

 

به تعداد (21) بیست و یک قریه کوچک و بزرگ را با قومی های مختلف در آغوش خود دارد كه در حل منازعات، مراسم  غم و خوشی با هم یکجا هستند.

فيصدي زياد مردم اين منطقه باسواد هستند چنانچه دارای یک لیسه ذكور و دو مکتب نسوان می باشد. به تعداد یکهزار و پنجصد شاگرد اناث و ذکور مشغول درس و تعلیم می باشد.

  فصل بهار  گلهای رنگا رنگ کشت های للمی، آبی سبزیجات و میوه های مختلف نوع با درختان مثمر و غیر مثمر سر تا پای این محل را بایک هوای تازه صاف و پاک معطر ساخته که هر كسي كه از آنجا ديدن كند در زنده گی فراموش نخواهد كرد.  مردمان خوش صورت، خوش خوی و تندرست و صحتمند است.

 حدود تقريبي داراي بیش از سه هزار نفوس زن و مرد درین جا بود و باش می نماید . در دو فصل سال بهار و تابستان مردمان مالدار از ولسوالی ها بکواه، گلستان، فراهرود، چکاب،  و خاشرود به مالداری خویش به آن محل میروند و با پنچ دره که دارد تقسیم میشود.

و به مردمان مالدار همان محیط یکجا به مالداری خود می پردازد به همین سبب مردم اين مناطق به زبان پشتو و دري تکلم می کنند در چند نقطه زیبای آن آثار تاریخی موجود است که از آن جمله دره حصار، تخت رستم ، مسجد سنگی و تخت دهنه تنگی ده ترکان و دره حصار که با چشمه های پر آبشار خود جایگاه سلطان ملک غیاث الدین غوری ، سلطان علاوالدین غوری و سلطان شهاب الدین غوری بوده است.

  مسجد سنگی  که در پهلوی جاده  قریه ملکان موجود است از سنگ ساخته شده که ميناتوری و رسامی و تراش سنگهای خود دیوار بسیار جالب و ارزش دیدن را دارد.  وآثار که در داخل دره حصار از دوران همین ملک ها باقی مانده نشان دهنده این است که مردمان قوی و تندرست همان عصر بسیار هنر پیشه، رسام و خطاط بوده است که برای فعلا هم بداخل دره مذکور موجود است.

خاک حاصل خیز دارد که براي  هر نوع کشت و زراعت آماده و مساعد مي باشد.

که همین مردم به ولايات قندهار،  هرات و هلمند انتقال میدهد. و سالانه صد ها نفر با خانواده هايشان براي تفريح از ولایت های متذکره به دره حصار می آیند.  نا گفته نماند که علاوه بر میوه جات هر قسم عسل، روغن زرد و قروت و...  هم از پیداوار عمومی آنها است كه عسل آن بسيار مشهور هم مي باشد.

 

منبع استفاده شده براي فراه نما: فرادات كام

Baryalai Mohammadi

Create Your Badge افغان لینکر Web Informer Button

تاريخ : پنج شنبه 24 فروردين 1391برچسب:, | 5:37 PM | نویسنده : بريالي محمدي

د فراه ولايت د ځينو ميوه جاتو

بيلابيل خصوصيات

 

ژباړه او برابرونکی: نجيب الله ‌‌‌‌‌ ادبيار

 

 عُناب

 عناب خوندوره ميوه ده اوهم د ډيرو گټورو دواگانو په كتار كښي تيريږي.

دا ميوه د بدن په زياد والي كښي مرسته كوي او هم د ماهيچو توان ډيروي.

په چيني دواگانو كښي دا ميوه د  ئيني ‌او د تريخي په غښتلی كولوكښي  گټه ځيني اخلي او د بولو د ډيرښت عامل هم گرځي .

د همدي ميوي پاڼي د ويني د توييدلو او د تبي مخنيوي كوي، او ويل كيږي د همدي ميوي پاڼي د ويښتيانو د اوږدوالي سره مرسته كوي . دا وچه ميوه ډيره ارامه ونكي، د سرطان ضد، د نفس تنگي ضد، د تبي ضد، مسكن، د اشتها ډيرول، د ويني د پاكولو، هضم، د زړه تكان، بيخوبي، د اعصاب ستړيا، او د شپي لخوا د خولی د توييدلو په درملنه كښي  مرسته كوي. دا ميوه د عضلاتو د غښتلو كيدو، د پوښتی او رگو د پاړسوب، د سوځيدلو او په عصبي ستونځو كښي گټه كوي.

درملن خاصيتونه:

دا ميوه ملايمونكي ده د هغي ایشول په اوبو يا شيدو كښي اراموونكي د اعصاب او د ستړيا ضد ده، په لږ توگه بولي ډيروي او لرگي يي قابض دي. دا ميوه د ويني د پاكيدو، فشار، او د غږ د ښه كيدلو لپاره گټه ځيني اخيستل كيږي.

 

انځر

انځر ډيره ويټامين لرونكي ميوه ده، دا ميوه د معدني، گټوروغوړو، او قندي موادو لرونكي ده.

د انځرو خوړل مخته تر ډوډي د هضم د سيستم ترشحي غدي په كار راوړي، اشتها ډيروي او معده هم خالي كوي. انځر خوړل خوله (عرق) ډيروي، سموم او نا كاره  غوړي د هغه خولی سره له مينځه ځي. د انځر وچه ميوه كوټي؛ او ښه بوي ورته وركوي د هغي څخه د انځر قهوه جوړوي،  په همدي نامه يي خلك پيژني او د توري غاړي، د ځگر ډير پاته شوي دردونو د درملني په ځاي كښي گټه ځيني اخلي، پدي دليل چي د گوگرد تيزاب لري نو د ويښتيانو د توييدلو مخنيوي كوي .

انځر د خولي د بد بوي له مخنيوي لپاره فرمايل شوي دي. ده انځر شيره كلكوي او پنير ځيني جوړوي. د انځرو د شيري مښوول پر ميخداني. غوښين خال له مينځه وړي برسيره پر دي همدا شيره كه د دردمن غاښ په سوري كښي كيږدو نو درد يي له مينځه وړي او انځر د ديگ په ژر پخولو كښي هم مرسته كوي.

ماخذ براي فراه نما: فراه دات كام

Baryalai Mohammadi

Create Your Badge افغان لینکر Web Informer Button

تاريخ : پنج شنبه 24 فروردين 1391برچسب:, | 5:36 PM | نویسنده : بريالي محمدي

گرمی طاقت فرسای فراه

           با اینکه فراه رود یکی از دریاهای به نام افغانستان است و 320 کیلومتر طول دارد، اما به علتی که بر آن هیچ بندی جهت مهار آب در مواقع آب خیزی اعمار نشده و فقط در ماه های دلو، حوت، حمل، ثور و جوزا آب دارد و بقیه سال خشک و بی آب است. به این خاطر اقلیم فراه خشک و گرم میباشد. در ماه های سرطان و اسد، درجه حرارت در فراه به مثبت 50 درجه نزدیک میشود و چون در فراه برق وجود ندارد، لذا مردم در این ماه ها روزگار دوزخ سانی را پیش می برند. ماه اسد را فراهیان ((اسد آتشباران)) مینامند. در سرطان و اسد بعد از ده صبح گشت و گذار در بیرون ازخانه بسیار دشوار می باشد. برخی ها برای خود ((خارخانه)) می سازند. عموما" مقداری خار شتری را در یک در بند شمالی خانه روی هم انباشت کرده و هر نیم یا یک ساعت چند سطل آب برآنها پاش میدهند که با وزیدن شمال، دهلیز یا دالان را سرد می سازد.

با تمام این گرمی طاقت فرسا در ماه های سرطان و اسد، دهقانان فراهی به درو، دسته و خرمن می پردازند. این طبقه که 80 درصد باشندگان فراهی را تشکیل می دهند فشار اصلی گرمی را تحمیل کرده و با ریزاندن عرق به تولید نعمات مادی می پردازند. به این خاطر دهقانان فراهی هنوز چند پله زندگی را نگذرانده که سوختگی و چین و چروک رخسارشان را تسخیر مینمایند. درصورتی روزی بند بخش آباد و بند جیجه بر فراهرود و هاروت بسته شود و آب در جوهای فراه در کُل سال جریان یابد، مطمئناً" که در اقلیم فراه تغیرات جدی رونما خواهد شد. چون جریان دایمی آب از یک طرف باعث سرسبزی بیشتر روستاها می گردد که میتواند هوا را سرد و مرطوب نگهدارد و از سوی دیگر تبخیر آب باعث سرد نگهداشتن هوای ولایت می گردد، چیزیکه تا حال در مورد آن اقدامی صورت نگرفته است.  باری که نه تنها دهقانان که کارگران ساختمانی (بیشترین بخش کارگران این ولایت ) نیز به سینه می کشد.

این گرمی باعث میگردد که زمینه رشد مکروب ها و ویروسها را در این ولایت بیشتر مساعد سازد و به این خاطر امراض واگیر، مرگ و میر کودکان، رشد پشه ملاریا، همه گیر بودن توبرکلوز و گسترش زردی سیاه نسبت به بسیاری نقاط افغانستان در فراه بیشتر می باشد. 

منبع: مجله فراه/ شمارۀ اول

 

Baryalai Mohammadi

Create Your Badge افغان لینکر Web Informer Button

تاريخ : پنج شنبه 24 فروردين 1391برچسب:, | 5:34 PM | نویسنده : بريالي محمدي

نمکسار فراه

در فراه نمکسار بسیار کلانی وجود دارد که مردم اطراف آن سالهای سال از آن استفاده می کردند. نمکسار در ولسوالی پشتکوه قلعه کاه و نزدیک به مرز ایران موقعیت دارد. به علت سالها رسوب سودیم و کلورین، با تشکیل سودیم کلوراید (Na Cl2)، این معدن بزرگ در این جا تشکیل شده که سالها مشکل مردم فراه را از ناحیۀ نمک مرفوع می ساخت.

40 سال قبل که از این معدن نمک استخراج می شد، دستفروشان دوره گرد، نمک را بر خربار کرده و دِه به دِه فریاد «ای نمک، این نمک» سر می دادند و چون در آن زمان بیشتر رابطه مبادله یا تبدیل جنس میان مردم وجود داشت، لذا نمک را در بدل گندم و جو سودا می کردند و از این درک خانواده های زیادی امرار معاش می نمودند.

از جاییکه بسیاری از زمین های فراه شوره زار است، لذا در جاهایی بسیار زمینۀ ساختن نمک مساعد بود. در داخل قلعۀ بزرگ و ویران فراه (شهر کهنه) نیز عده ای نمکریز به کار نمکسازی مصروف بودند. آنها نه تنها نمک های معمولی که نمک های کرستلی بسیار خوب جهت خوردن بادرنگ نیز تولید می کردند. همین حالا نیز شوره زار های فراه که مملو از این تیزاب  است و در تعامل خنثی سازی، این تیزاب را به آب و نمک تبدیل می نمایند، نمک آن به مصرف نرسیده، اما در رشد درختان انار و  زرع رشقه بسیار مؤثر می باشد.

 بعد از آنکه بازار های نمک افغانستان به روی تولید نمک ایرانی و پاکستانی باز شد، تولید، استخراج، خرید و فروش نمک فراهی از رونق افتاد و دیگر نه کسی این کار را پیش برد و نه نمک فراهی به بازار عرضه گردید. امروز بازار خود فراه در کنترول کامل نمک ایران قرار دارد که انواع آیودین دار و غیره آیودین دار آن فروش خوبی در بازار های هرات و فراه و نیمروز دارد. این نمکسار بسیار شفاف است و برای تصفیۀ آن پروسۀ بسیار ساده و کم مصرف ضرورت دارد.

در صورتی مردم قلعه کاه مثل گذشته به استخراج این نمکسار ادامه می دادند، حال قادر به تولید بهترین نمک در افغانستان می شدند و نه تنها مشکل خود را از این بابت مرفوع می ساختند که بازار های خود و پیرامون خود را از این بابت بی نیاز می ساختند. در صورتی سرمایه داران ملی فراه بر صنعت نمک خود سرمایه گزاری می کردند و تکنولوژی نسبتاً پیشرفتۀ این صنعت وارد وارد فراه می شد، علاوه بر اینکه برای مردم این منطقه سود خوبی به بار می آورد که بخش مهمی از بیکاران فراهی نیز به کار اشتغال می یافتند. اما سیاست اقتصادی بازار فروش معادن فعلی دولت افغانستان به زودی دست سرمایه گزاران چپاولگر را بر این معدن باز خواهد کرد و مثل سایر معادن کشور به یغما برده خواهد شد.

علاوه به نمکسار در فراه که معدنیست بسیار سطحی و مردم با ابزار عادی قادر به استخراج آن می باشند، در فراه معادن دیگری، مخصوصاً یورانیم (U) نیز وجود دارد که به سلسلۀ معرفی ثروت های روی زمینی در تحقیقات آینده، ثروت های زیر زمینی فراه را نیز معرفی خواهد شد، زیرا در شرایط کنونی که نسبت به هر چیزی در کشور ما دندان ها به سوی این معادن تیز شده، باید مردم بدانند که چه ثروتی و در کجا دارند و چگونه از آنها دفاع کنند.

منبع: مجله فراه/ شماره اول

 

Baryalai Mohammadi

Create Your Badge افغان لینکر Web Informer Button

تاريخ : پنج شنبه 24 فروردين 1391برچسب:, | 5:22 PM | نویسنده : بريالي محمدي

ولایــــــــت فــــــــــــــــــــــراه

 

نمای خیلی دور از شهر باستانی فراه

شهر فراه از دو محله اصلی به نام یزدی و پشتو تشکیل شده است. گوبا در حدود زمان صفوی شخصی از یزد ایران و شخصی پشتوتبار هر یک قلعه‌ای در محل کنونی فراه بنیاد کردند که هنوز محلات مربوطه به تخلص ایشان نامیده می‌شوند.[۲]

ابو نصر فراهی از مردم این شهر بود.

نام ولایت فراه با ظهور ملالی جویا نماینده این ولایت در لویه جرگه قانون اساسی در مطبوعات داخلی و خارجی مطرح شد و سر زبانها افتاد.

در لغتنامهٔ دهخدا آمده: فراه شهري است نزديک به سبزوار هرات و از آنجاست ابونصر فراهي. طايفه اي از ملوک در آنجا حکمراني کرده اند که با پادشاهان سيستان قرابت داشته اند. معين الدين [ اسفزاري ] نوشته است که در يک فرسنگي فراه کوهي است که آن را بارندک خوانند و در آن کوه طاقي سنگي است که هميشه از آنجا آب مي چکد و مردم بدانجا به زيارت و طلب حاجت ميروند.

فراه یا فرا ؟


نخست ازهمه اين نكته را لايق تذكر ميدانم كه آيا كلمه «فرا» اصلاً‌بدون «ها» است يا «فراه» با اضافه «ها»؟
حال اگر اسم منطقه و اسم شخص آنرا ما خوذ از نام رودخانه «فراداتا» كه در اوستا مكرر بمعني (ترقي و نمو) آمده بدانيم، چنانچه ميدانند آنگاه نبايد در اخر كلمه حرف «ها» علاوه كرد، زيرا ايزاد «ها» در آخر كلمه نه تنها در معني آن تاثير سؤ مينمايد بلكه كلمه را از ريشه مسخ ميكند.

از لحاظ تاريخي هر قدر به ازمنه قبل از اسلام نگاه كنيم اسمي بصورت «فراه» نميبينيم. در نوشته هاي دوره اسلامي اين كلمه بصورت «فراه» و «فره» ضبط شده و ظاهراً نويسندگان اسلامي آنرا با كلمات «فر يا فره» «خره پهلوي خورن اوستايي هم ريشه دانسته اند كه فروغ و شكوه معني دارند» به عقيده محققين، قديمي ترين شهر و مركز ولايت، شهر كهنه فراه است. در متون عهد تيموري و صفوي حتي در متون عهد نادر افشار از شهر كهنه فراه بنام قلعه داوري ياد شده ولي بعد ها اين اسم بكلي فراموش گرديده و امروز از آن تنها بنام شهر كهنه ياد ميشود.

به عقيده مردم آنجا اين شهر در عصر فريدون به امر فريدون و با دست فريدون بنا شده و بدين نام فراه و نام شهر فراه كه مركز ولايت بوده نيز مأخوذ از نام فريدون است. در داخل شهر بقاياي سردابه ها و حوض هاي پخته ديده ميشود كه تاريخ آنرا تا عصر مدنيت اينجا ميتوان پيش برد. در زمان گذشته شاهان فراه قومي بزرگ و خاندان قديم بوده و با ملوك سجستان (زرنج) قرابت داشته اند امروز در تشكيلات جديد ملكي كشور جنوب آنرا ولايت نيمروز، شرق آنرا ولايت هلمند و كوهستان هاي غور، شمال آنرا ولايت هرات و قسماً غور و در غرب حدود آنرا سرحد ايران معين ميكند ارتفاع ولايت فراه از سطح بحر 757 متر تخمين شده و بصورت يك منطقه گرم و كم باران ولي داراي دشت هاي وسيع و زمين ها حاصل خيز است. حصص مركزي و جنوب غربي آن تابستان فوق العاده گرم دارد و زمستان آن خيلي خوب و مطبوع است. هواي اين منطقه در مزه و شيريني ميوه جات آنقدر مؤثر است كه نظير آنرا در جاهاي ديگر كمتر ميتوان سراغ كرد.

خاك فراه براي احداث باغهاي ميوه بسيار مناسب مي باشد. در ميان ميوه جات فراه از قبيل انار، انجير، زردآلو، سيب و انگور آن از نوع لعل بي نهايت شيرين و خوشگوار است انگور لعل داراباد مشهور است. از جمله حبوبات مشهور آن گندم، جو، جواري و ماش مي باشد كه در اين ولايت كشت مي شود صنعت گليم بافي و قالين بافي در اكثر خانواده هاي روستايي فراه رواج داشته و جز كارهاي عادي و روزمره زندگي دهاتي آنان به شمار ميروند. قالين بومدي قلعه كاه زياد مشهور است رودخانه فراه از عمده ترين آبريزها است كه آبش به هامون سابوري خالي مي شود طولش از سر چشمه آن كه سلسه سياه كوه است تا مصبش «هامُن سيستان» 320 كيلو متر تخمين گرديده كه از شمال شرق به جنوب غرب جريان دارد. فصل آبخيزي اين دريا را ماه هاي اخير زمستان و اوايل بهار تشكيل مي دهد اما پس از گذشت موسم آبخيزي كه غالباً از ماه حمل و ثور آغاز مي شود در اكثر اوقات سال خشك وبي آب است. در منطقه بالا بلوك رود خانه هاي ديگري نيز مانند «مالوند» و «زرمردان» موجود مي باشد كه پس از مشروب ساختن علاقه گلستان و روستاي زرمردان به رودخانه فراه ميپيوندند

همچنان رود ديگري بنام «سنگ فسان» در موازات فراه رود سراغ داده ميشود كه از كوه هاي «ناراهوك» سرچشمه گرفته و پس از مشروب نمودن علاقه ناراهوك و انشعاب نهرهاي كوچك از آن بعضا آبهايش را تا هامون «پوزك» نيز مي رساند درياي ديگري كه از ميان ولسوالي قلعه كاه گذشته و بعد از مشروب نمودن قسمتي از اراضي آن محل آبش را تا هامون سابوري ميرساند همانا‌ «هاروت رود» است. اين رود كه از سلسله ي سياه كوه منبع ميگيرد طول آن تا هامون 350 كيلومتر حساب شده و به سبب آنكه از وسط جيجه ميگذرد باسم «درياي جيجه» و پس از عبور از منطقه مذكور در ناحيه «انار دره» بنام «درياي هاروت» ياد ميگردد و اين از جمله هشت رودخانه اي است كه آب خود را به درياچه هامون مي ريزد.

در اين جا لازم است از آبدات و مزارات مشهور فراه چون مزار سيد محمد در قريه مزار، مزارشاه مبارك در قريه شاه مبارك مزار ابونصر فراهي در قريه رج، مزار شهداي كنسك در قريه كنسك و مزار سلطان امير قريه نوده در ده كيلومتري غرب شهر فراه ياد آوري كرد. در قريه نوبهار خرابه هاي شهري موجود است كه مردم آنرا به اسفنديار نسبت ميدهد و از فروعات اين خرابه ها قلعه هاي مشهور به پنج جفت گاو، چارماس، هفت سوراخ (آب سوراخ) برنگك و مساو موجود است. از آبدات ديگر فراه شهر كهنه فراه و كافر قلعه ميباشد، شهر كهنه فراه عموماً از گل و بطرز مخصوص بنام گنبدي ويك منزله ساخته شده و داراي ديوارهاي خيلي ضخيم بوده و خانه هاي آن مستحكم ميباشد چنانچه قرنها از تعمير اين خانه ها ميگذرد ولي در برابر همه تاثيرات جوي آنقدر مقاومت نموده كه اكثراً‌سالم و قسماً قابل استفاده اند. از آثار بس حيرت آور و شگفت انگيز فراه ساختمان عظيمي است از كك و كهزاد معروف به كافر قلعه در دوازده كيلومتري جنوب و شرق شهر فراه موجوده بر فراز كوه بچه ايكه در سطح تقريباً هموار زمين از سنگ سياه سخت تشكيل گرديده آباد شده است. شكل ظاهري اين كوه بچه طوري است كه قطر آن از سطح زمين به استقامت قله آن خورد شده ميرود و در آخرين مرحله ارتفاعش كه به شكل يك سنگلاخ عظيم اهرم مانند را نمايش ميدهد بدوتيغه خورد و بزرگ از هم جدا شده كه هر يك از تيغه ها قلعه هاي جداگانه اعمار گرديده اند. به عقيده مردم آنجا يكي از اين دو قلعه منسوب به كك و ديگرش منسوب به دختركك بوده كه توسط پل متحرك بهم وصل ميشده اند. ساختمانها در داخل قلعه بدون رواق ها و كمانها كه از خشت پخته و چونه ساخته شده بقيه تماماً از سنگ اصلي كوه برنگ سياه درست شده است. آنچه جالب توجه است همانا چاهي است كه بر فراز كوه و در عرض راه قلعه در دل سنگ ها با آلات و ادوات روزگاران قديم حفر گرديده اند. يكي از جاهاي پرشكوه و جالب توجه كوه « بي بي چه باران» است كه بر فراز يكي از ساغري هاي وسيع و مرتفع آن چك آبي وجود دارد كه آب بارانهاي زمستان و بهار در آن جمع شده و در تمام مدت تابستان و خزان بصورت ترشحات بسيار لطيف باران از آن ساغري فرو ميچكد. از آنجائيكه صعود بر قله اين كوه و ملاحظه دقيق اين ساغري براي مردم آنجا كاري آساني نيست لذا ريزش مداوم اين قطرات باران براي اكثريت مردم شكل معماي مقدسي را بخود گرفته است. بارندك محل ديگري در نزديكي قريه تخت و كمي بالاتر از پل كهنه فراه رود در مسير آبهاي رود خانه فراه ميباشد باراندك براي مردم فراه بهترين جايي براي صيد كردن ماهي ها بوده و آبشار آن براي هركس قابل ديدن ميباشد. كه بلندي آن از زمين ده متر است در كنار درياي فراه قرار دارد و يك محل ديدني است. مركز فعلي فراه متشكل از دو قسمت بنام يزدي و پشتو ميباشد كه در شمال و جنوب بازار واقع شده ظاهراً يزدي و پشتو منسوب به دو شخص معروف و متنفذ زمان هاي پيشين فراه بوده كه نبايد تاريخ آن از زمان صفويان ايران بيشتر بوده باشد. پس از آنكه شهر كهنه فراه در اثر خرابكاريهاي نادر افشار متروك شده يكي از اين دو شخصيت معروف محلي متخلص به يزدي (منسوب به يزد ايران) در اينجا قلعه اي براي سكونت خود بنا كرده كه بعداً بنام او معروف گشته است. و بالمقابل شخصيت ديگري از رجال فراه متخلص به «پشتون» منسوب به طايفه پشتونها براي خود و اقوام خويش قلعه بنا كرده كه بعدها بنام او مشهور گشته كه امروز از آن بنام بشتو ياد ميشود. از كتاب سيستان جلد دوم .

معلومات مختصر در باره ولایت فراه

 

1.    مساحت،حدود اربعه، موقعیت، ارتفاع و آب و هوا:

فراه با مساحت 47788 کیلومتر مربع سرزمینی است که در گوشه جنوبغربی افغانستان و در پهلوی سرحد کشور ایران قرار گرفته و طول البلد 62-11 درجه شرقی و عرض البلد 32- 22 درجه شمالی از آن میگذرد. (1)

حدود آنرا از شمال هرات، ازشمال شرق غور، از جنوب نیمروز، از جنوب شرق هلمند واز طرف غرب سرحد ایران تشکیل میدهد.

ارتفاع آن از سطح بحر 757 متر تخمین گردیده (2) ، اقلیم آن نیمه صحرایی بوده تابستان آن فوق العاده گرم و زمستان کم باران دارد.

درجه حرارت آن متغیر است. در تابستان« 45» درجه و درزمستان تا « 5- »  درجه سانتی گراد تنزیل میابد. (3)

2.    وجه تسمّیه:

درباره وجه تسمیه آن اختلاف است. از تحقیقاتی که درین زمینه بعمل آمده بر میاید که قدیمترین منبعی که در آن ازین سرزمین یاد شده کتاب اوستاست که در حدود 2500 سال ق.م . تدوین یافته است و در آن کلمه ای بصورت « فراداتا» به رودخانه ای اطلاق گردیده که از میان آن میگذرد و ما آنرا فراه رود مینامیم.

عده ای کلمه فراه را با کلمات فرّ و فرّخ همریشه دانسته اند که شکوه و جلال را معنی میدهد، ولی احمد علی کهزاد مورخ فقید افغانستان در صفحه 128 مجله آریانا مینویسد که فراداتا نام اوستایی فراه رود مرکب از دو حصه (فرا- و – داتا) است که اولی فرّ و شکوه  و دومی داد وعدل را معنی دارد و بصورت ترکیب معنی مجازی یا اصطلاحی آن اشاره به آبادی وسرسبزی است که در اثر این رودخانه نصیب این منطقه گردیده است.(3)

ابراهیم پورداود دانشمند ایرانی که برکتاب اوستا شرح نوشته است مینویسد:

« فراداتا اسم وادی است که امروز به فراه رود معروفست و اسم شهر فراه نیز ماخوذ از نام این رود خانه است. » (4)

شهر فراه درطول تاریخش در جاهای مختلف و به اشکال مختلف بنا گردیده است.

در قرن چهارم هجری دارای شصت دهکده بوده است چنانچه ابن حوقل جغرافی نویس عرب در اواسط این قرن مینویسد شهر فراه در جلگه پهناوری واقع شده خانه هایش از گل است و شصت دهکده دارد ، صاحب باغستان و کشتزارهای فراوان است و از آنجا میوه فراوان و مخصوصا خرما بدست می آید.(5)

درحدود هشتصد سال پیش ، یاقوت حموی درکتاب معروف خود معجم البلدان از فراه اینطور یاد کرده است: فره شهری است بزرگ در نواحی زرنج و روستاهایش به شصت دهکده میرسد.(6)

فریه سیاح قرن 19 که در سال 1848 میلادی از فراه دیدن نموده خرابه های جنوب رودخانه را در دره ای که از سه قسمت میان کوه واقع شده قدیمیترین شهر فراه میداند اما بنظر او این شهر مدتها قبل از اسکندر بنا شده است.(7)

برخی عقیده دارند که قدیمترین شهر فراه همان شهر کهنه پشت رود است که امروز از آن چز تپه و یک خندق چیزی باقی نمانده است.

عده ای نیز قدیمترین شهر و مرکز ولایت را شهرکهنه معروف به شهر فریدون میدانند. این شهر که تاکنون نیز برج و بارو های شکسته و نیمه  فروریخته اش میتواند انسان را محو شکوه و جلال روزگاران گذشته اش نماید در متون عهد تیموری و صفوی بنام قلعه داوری یاد شده و عده ای معتقدند که این شهر در عصر فریدون و بامر فریدون پادشاه پیشدادی آریانای باستان بنا گردیده و همانطورکه گفته شد آنرا بنام شهر فریدون یاد میکنند و نام فراه را نیز ماخوذ از نام فریدون میدانند.

 

 

3.    آثار باستانی و ساحات تفریحی:

در شهر فراه آثار باستانی و تاریخی وجود دارد که از دیدن برخی از آنها، به انسان شگفتی و حیرت دست میدهدکه از جمله میتوان به ساختمان عظیم کافر قلعه منسوب به کک کهزاد که بر کمر کوه احداث گردیده است اشاره کرد.

شهر فراه با آنکه تفریحگاه های زیادی ندارد با آنهم باغ پل، باغ کافی و باغ نو از بهترین نقاط تفریحی آن بشمار میرود که مردم روزمره و در تعطیلات هفتگی شان از آن ها استفاده میکنند.

 

4.          برجستگی ها، نقاط هموار و رودخانه ها:

 

کوه خاکسفید، کوه مالمند و سیاه کوه بعنوان عمده ترین برجستگی های فراه و ریگستان تگ، دشت بابوس و دشت بکواه بحیث ساحات هموار و صحرایی آن شناخته شده است. دریای فراه رود، رود خسپاس، رود اناردره و هاروت رود از منابعی است که سرسبزی و شادابی این ولایت را مربوط به آنها دانسته اند.(8) 

شهر کنونی فراه از نظر وسعت با توجه به ساحه وسیعی که این ولایت در نقشه کشور اشغال نموده خیلی کوچک و محدود است و بیشتر مردم آن زندگی روستایی دارند.

 

5.    تقسیمات اداری:

ولایت فراه در تقسیمات اداری کشور به یازده ولسوالی تقسیم گردیده است که هریک آن قرار ذیل است:

1.    ولسوالی اناردره

2.    ولسوالی بکواه

3.    ولسوالی پشت رود

4.    ولسوالی پشت کوه

5.    ولسوالی شیب کوه

6.    ولسوالی جوین

7.    ولسوالی خاکسفید

8.    ولسوالی بالابلوک

9.    ولسوالی گلستان

      10ولسوالی پرچمن

 

 

 

  ابونصر فراهی؛

 

بزرگ اما ناشناخته

 

 

 

 

 

 

 

اگرکسی گشتی در شهر فراه زده باشد و به تابلوهای این شهرتوجه کرده باشد، بخوبی میداند که از لیسه گرفته تا شرکت های ترانسپورتی وبندرتجارتی و مرکز فرهنگی و... به نام زیبای شیخ ابونصر فراهی مسمی گشته است و این خود بیانگرآن است که او جایگاهی بس رفیع درقلوب همشهریانش دارد.

آرامگاه شیخ در قریۀ رج، زیارتگاه خاص وعام است. و روزانه دهها زایر با حضورشان در مقبره اش به این شیخ بزرگ ادای احترام می گذارند.

متأسفانه اغلب مردم فراه آشنایی چندانی با شخصیت علمی آن  بزرگوار ندارند و حتی بسیاری از دانش پژوهان ما از او چیز زیادی نمی دانند.

شوربختانه اطلاعات زیادی از زندگی شیخ ابونصر فراهی در منابع تاریخی نیامده، با این حال نگارنده کوشیده تا حد امکان داشته های خویش را که از اینجا و آنجا جمع آورده درین مقاله گرد آورد.

نام کوچک ابونصر به درستی معلوم نیست. بعضی محمد، بعضی محمود و حتی بعضی مسعود نوشته اند. همگان در کنیه او « ابونصر» اتفاق نظر دارند و لقبش را هم بدرالدین گفته اند. کنیۀ پدرش هم ابوبکرذکرشده است. تاریخ تولدش به درستی معلوم نیست اما تاریخ سیستان او را معاصر یمین الدوله بهرام شاه بن حرب ( متوفی 618 ) می داند. و حتی شعری را به او نسبت می دهند که درمدح بهرام شاه سروده است و بعضی هم این شعر را از آن امام شرف الدین محمد دانشمند فراهی می دانند.

 

 

مقام علمی شیخ ابونصر فراهی

 

هرچند از کیف و کان زندگی شیخ اطلاعات جامعی در دست نیست، اما از قراین چنین برمی آید که او از مقام والایی در علم و معرفت و ادب و فقه برخوردار بوده است.

ابونصر فراهی فقیهی بلند مرتبه بوده منظومه ای بنام « لمعة النور» در فقه دارد و منظومۀ دیگری بنام « ذات العقدین » بدو منسوب است.

اما شهرت علمی او بیشترمدیون اثر معروفش « نصاب الصبیان » است ، که در نوع خود اثری گران سنگ و ذی قیمت است .

در حقیقت ابونصر فراهی اولین کسی است که توانسته فرهنگ دوسویه عربی ـ دری را تألیف نماید. و مهمتر از همه این که او توانسته با طبع وقادش آثارش را در قالب نظم که حفظ آن برای دانش آموزان آسانتر است در بیاورد.

دوصد بیتی که او درنصاب الصبیان گرد آورده از جمله ابیاتی است که قرنها د رمکاتب مدارس افغانستان و کشورهای همجواربه عنوان کتاب درسی استفاده میشده وحتی هم اکنون هم د رحوزه ها ی ایران و افغانستان تدریس می  شود.

از این اثر مشهور نسخه هایی درکتابخانۀ ملی ایران به شماره (474) موجود است. علاوه برآن نسخ دیگری به نامهای دیگری چون نسخۀ کتابخانۀ نخجوانی تبریر، فهرست حجیات موصل، نسخه ی کتابخانه ی دهخدا، نسخه ی کتابخانه ی سید حیسن شهشهانی در تهران ، نسخۀ مربوط دکتر اقبال و... فعلاً موجود است.

نصاب الصبیان بارها در کشورهای افغانستان، ایران، هندوستان، عثمانی و حتی ترکستان شرقی چاپ شده است.

به تقلید از این کتاب نصاب های فراوانی نوشته شده که ذکرشان مجالی دیگر می طلبد.

اما این کتاب توسط دانشمندان زیادی شرح شده است .

شرح « ریاض الفتیان» ابن حسام در نیمه ی نخست سدۀ هشتم ، شرح « رافع النصاب» از احمد بن الفقیه (818) ، « کنزالفنون» از یک دانشمند در هند در سدۀ یازدهم از جملۀ دهها شروح و تعلیقاتی است که بر این اثر گرانبها نگاشته شده است.

 

ماخذ براي فراه نما: فراه دات كام

Baryalai Mohammadi

Create Your Badge افغان لینکر Web Informer Button

تاريخ : پنج شنبه 24 فروردين 1391برچسب:, | 5:13 PM | نویسنده : بريالي محمدي

پیشینۀ تاریخی فراه

نویسنده: مختار (راهب)

ولایت فراه در اعصار گذشته در حوزۀ سکاستین ( سیستان ) و آریانه ( خراسان ) از لحاظ تمدن، موقعیت و نفوس، از بلاد معروف و معمور در منطقه شناخته شده است.

سرزمین پهناور سیستان ( فراه، نیمروز و هیرمند ) با پیشینۀ کهن و پربار، گهواره رُشد آیین زردشتی و محور حماسه های ملی و تاریخی کشور ما بشمار می رود.

ابن حوقل، جغرافیانویس مشهور عرب در اواسط قرن چهارم هجری، شهر فراه را جلگه ای پهناور تصویر می کند که با خانه های گلی، صاحب باغها و کشتزارهایی فراوان است و خرمای زیاد دارد.

یاقوت حموی در کتاب معروف (معجم البلدان ) از فراه چنین یاد میکند: فراه شهریست بزرگ در نواحی زرنج و روستاهایش به شصت دهکده می رسد.

در کتاب معتبر تاریخ سیستان، در فصل (فضایل و عجایب سیستان) بیشترین فضایل و عجایب ذکر شده کتاب، در نواحی اطراف فراه، واقع است و تا هنوز نیز پا برجاست.

بطور مثال: «... هم به فراه به دهی که مسوَ گویند از کوه بُلی آب چکانست که اگر چه بزرگ علتی باشد چون بدان آب خویشتن بشویید که از آن بالا کوه برو چکان گردد شفا یابد.

و عجب آنست که چون مرد بصلاح و پاکیزه و نیکو سیرت باشد آب برو برچکد. پس اگر مرد مفسد و بدکردار باشد، برو آب نیاید و هر چند که آن مفسد آنجا باشد اگر چه دیر بماند آب فرو نیاید چون برخیزد، باز آب چکان شود.»

سیستان از کارروایی ها و حکمرانی های سلسله پیشدادی ها، اشکانی ها، هخامنشی ها، یونانی ها، اسکایی ها، کوشانی ها، عرب ها، صفاری ها، مغل ها، غزنوی ها و سدوزایی ها حکایت ها و روایات بیشماری در سینه دارد.

در سال۳۳۰ (قبل از میلاد) اسکندر مقدونی بعد از فتح هرات، راهش را بسوی سیستان ادامه داد و فراه و  سیستان را نیز متصرف شد.

اسکندر با سپاهش زمستان را در قلمرو سیستان بماند و در نواحی جنوب فراه، اسکندریه را اعمار نمود که به پروفتازیا مشهور گردید.

برخی مؤرخین پروفتازیا را با فراه یکی می دانند.

هنگام اقامت اسکندر در پروفتازیا، یک عده از افسران و جنرالان لشکرش بر ضد خودپرستی ها و خودخواهی های اسکندر قصد قیام نمودند که این توطئه، توسط اسکندر کشف و باعث دستگیری عده ای از جنرالان و افسران لشکرش گردید.

اسکندر در این ارتباط یکی از بزرگترین جنرال های لشکرش (فیلوتاس) را علناً محاکمه نموده و جلو چشم قشونش او را آتش زده و غم انگیزترین تراژدی سیاسی را برای سپاهش به تماشا گذاشت.

گر چه نفوذ یونانیان باختر در سرزمین سیستان (قبل از اسلام) باعث نشر تمدن جدید گردید و سیستان را بسوی عروج، ترقی و تعالی سوق داد؛ ولی قلمرو سیستان در دوره اسلامی، مراتب تمدن و ترقی علمی و عقلانی را با صفوت و صراحت اخلاق طی نمود. که این مطلب از آثار عمرانات و مشاهیر علمی و ادبی آنها به وضاحت آشکار است.

تسلط دوره اسلامی در سیستان باعث شد تا زبان علمی و ادبی این خطه زبان عربی قرار گیرد و بدین ترتیب مؤلفین بزرگی به زبان عربی از آن به ظهور برسد.

ولی زبان عربی هرگز نتوانست بطور کلی زبان محلی و ملی مردم سیستان گردد؛ لذا زبان نوین فارسی افغانستان به تدریج، زبان ملی این سرزمین گردیده و بسی شعراء، علما، فضلا و مؤلفین عالی مقامی که با آثار پربار بدین زبان ظهور نمودند.

عده ای از علما، شعرا و فضلای  فراهی که آثارشان از گزند حوادث طبیعی و یا حوادث سیاسی (یورش ها، جنگ ها و ویرانی ها) اتفاقاً مصؤون و تا زمان ما به جا مانده اند بشرح ذیل نام می بریم:

Ø      شیخ بدرالدین محمد ابونصر فراهی ( صاحب کتاب نصاب الصبیان و الجامع الصغیر)

Ø      ملا معین الدین فراهی (صاحب تصنیفات عدیده)

Ø      عطا ملک جوینی (صاحب تاریخ جهانگشاه)

Ø      محسن فراهی (شاعر شیرین کلام)

Ø      میرزا برخوردار ترکمان فراهی (صاحب گنج اللغات و حلل مطرز)

Ø      امام الحرمین جوینی (استاد محمد غزالی)

Ø      میر اقبال سیستانی (سید میر اقبال آقا) (صاحب کتاب چهل حدیث)

Ø      هلال یوسف اوقی (اوق= قلعه کاه کنونی) صاحب کتاب فضایل سجستان

Ø      احمد عبدلجلیل السجزی (از مشاهیر منجمین و ریاضین قرن چهارم هجری دارای (۲۹) کتب مؤلفه که در مکاتب اروپا موجود است. )

Ø      ابن یمین جوینی (صاحب کتب ریحانه الادب، انوارالمبارک، چشمۀ فایز)

Ø      شیخ سعد الدین حموی سیستانی (صوفی معروف و دارای تألیفات عدیده)

Ø      ملک شاه حسین سیستانی فراهی (مؤلف کتاب احیاء الملوک)

Ø      مولانا عبدالقادر بلیغ (بلیغ الکلام فراهی صاحب مقالات علمی و ادبی)

 

ماخذ: فراه دات كام

Baryalai Mohammadi

Create Your Badge افغان لینکر Web Informer Button

تاريخ : پنج شنبه 24 فروردين 1391برچسب:, | 5:7 PM | نویسنده : بريالي محمدي

 

 

موقعیت جغرافیایی فراه:

ولایت باستانی فراه در جمع وسیعترین ولایات افغانستان قرار داشته و در غرب کشور موقعیت دارد.

این ولایت از شمال به ولایت هرات، از جنوب به ولایت نیمروز، از شرق به ولایت هلمند و از جانب غرب، حدود ۲۹۰ کیلومتر، با کشور جمهوری اسلامی ایران هم سرحد می باشد.

مساحت این ولایت (۴۹۳۳۰۰) کیلو متر مربع بوده و حدود (۶۵۰) متر از سطح بحر ارتفاع دارد. اقلیم آن نیمه صحرایی و دارای تابستانی فوق العاده گرم بوده و زمستان آن معتدل و کم باران میباشد. تند بادهای موسمی اکثراً در زمستان و تابستان در این ولایت میوزد که بنام سیاه باد و تفت باد یاد میشود.

ولایت فراه که از جمله ولایات گرمسیر کشور است، درجه حرارت آن در تابستان ها اکثراً (۴۵+) درجه سانتی گرید بوده و در زمستان ها گاهی تا (۲-) درجه سانتی گرید تنزیل می یابد.

ولایت فراه در طول البلد (۶۲-۷۰) درجه شرقی و عرض البلد (۳۲-۲۲) درجه شمالی قرار دارد.

مقدار بارندگی در این ولایت سالانه بطور اوسط بین 50- 100 میلی متر بوده و در ارتفاعات مقدار آن تا 200 میلی متر نیز میرسد.

ولایت فراه حدود ( ۴۸۰۰۰۰۰(  هکتار زمین زراعتی داشته که از جمله، ۵۶۰۰۰۰ هکتار آن زمین زراعتی آبی و فیصدی کم آن ( درمراتع مرتفع شرق فراه ) بطور للمی زرع می گردد.

علاوتاً در موازی (۶۲۰۰۰ ) هکتار زمین آن نیز، غله جات، سبزیجات و حبوبات زرع می شود.

حدود نود فیصد مردم ولایت فراه به زراعت و مالداری اشتغال داشته و عموماً زمین های این ولایت طور یک فصله یا بطور یک سال در میان کشت می شود.

این ولایت دارای اراضی وسیع مختلف النوع بوده که سلسله کوه های مرتفع، کوتل ها و راه های صعب العبور اکثراً در شرق این ولایت موقعیت دارد. کوه های مالمند، اسپندو، اوزمین، کوه مشکانها، کوه شور،  کوه غژدان، لورکوه، کوه ششپیرو و کوه زآب در شرق اینولایت در اطراف ولسوالی های پرچمن، گلستان و بالابلوک قرار دارد.

این سلسله کوه ها رشته های امتداد یافته و کوچکتری است از سلسله کوه های سیاه کوه و پاروپامیزاد.

کوتل هاییکه مناطق شرق اینولایت را با سایر نقاط وصل مینماید عبارت اند از: کوتل منه، کوتل اوزمین، کوتل سرخ، کوتل بی جی بست، کوتل فرنگی، کوتل خرمالق، کوتل سنگلان، کوتل رجان، کوتل نل غوجه و غیره.

همچنان، سلسله کوه های خرمالق، لورکوه، کوه های توت و چکاب، کوه صفرک، کوه کلندزده، کوه کورجی، کوه بشتو، کوه تکه،کوه خاکسفید، کوه بی بی چه باران، کوه دروز، کوه دوازده امام، کوه آتش فشان، کوه قوچ و غیره، در مناطق مرکزی و غرب اینولایت، عموماً از شرق به غرب موقعیت یافته و به زیبایی طبیعی این ولایت افزوده است. راضی هموار و دشت های پهناور، عموماً در جنوب و غرب این ولایت گسترده شده است. دشت بکواه که از جمله مشهورترین دشت های کشور است، در جنوب این ولایت موقعیت دارد.

همچنان دشت خسپاس، دشت نصرالله و دشت بابوس نیز، اراضی وسیعی از اینولایت را احتوا نموده است.

جهیل سیستان و هامون سابوری (در جنوب غرب ولایت فراه، موقعیت داشته) آب های رود خانه های اینولایت را در خود جمع و بعداً با آب های رود هیرمند جانب اطراف شهرستان زابل و از طریق رود سرشیله ( کشور ایران )  به گود ذره سرازیر می نماید.

جمعیت ولایت فراه حدود (۴۷۴۳۰۰) نفر تثبیت گردیده است. ولی احتمالاً جمعیت فراه به (یک میلیون) نفر (بشمول مهاجرینی که در کشور ج. ا. ایران هستند) تخمین زده می شود.

این ولایت دارای ده ولسوالی و  1265 قریه است که ذیلاً مسافه و موقعیت ولسوالی های آن توضیح داده می شود:

  1. خاکسفید  ( شمال فراه ) - مسافه از مرکز ۴۸ کیلومتر - تعداد قریه ۷۶
  2. بکواه ( جنوب شرق فراه ) - مسافه از مرکز ۹۵ کیلومتر - تعداد قریه ۱۱۶
  3. پشت کوه ( غرب فراه ) - مسافه از مرکز ۶۰ کیلومتر - تعداد قریه ۵۷
  4. گلستان ( شرق فراه ) - مسافه از مرکز ۲۴۰  کیلومتر - تعداد قریه ۲۱۹
  5. پرچمن ( شمال شرق فراه ) - مسافه از مرکز ۳۲۰ کیلومتر - تعداد قریه ۲۹۶
  6. پشترود ( شمال فراه ) - مسافه از مرکز ۲۸ کیلومتر - تعداد قریه ۵۷
  7. اناردره (شمال غرب فراه) - مسافه از مرکز ۷۵ کیلومتر - تعداد قریه ۳۹
  8. پشت کوه (غرب فراه) - مسافه از مرکز ۶۰ کیلومتر - تعداد قریه ۹۳
  9. بالابلوک (شرق فراه) - مسافه از مرکز ۵۰ کیلومتر - تعداد  قریه۹۷
  10. جوین (جنوب غرب فراه) - مسافه از مرکز ۹۳ کیلومتر - تعداد قریه ۷۴

ولایت فراه از شرق به غرب، از ولسوالی پرچمن تا مرز ج. ا. ایران حدوداً ( ۵۱۱ ) کیلومتر طول دارد، که نزدیکترین ولسوالی آن به مرکز یعنی شهر فراه، پشترود و دور ترین ولسوالی آن، پرچمن می باشد.

مرتفع ترین نقطه فراه، قله امروتک ( بالای کوه غژدان ) در ولسوالی پرچمن ( با ارتفاع ۴۱۸۲ متر ) و پایینترین نقطه  آن هامون صابری با (۴۵۰) متر ارتفاع از سطح بحر در جنوب غرب فراه موقعیت دارد.

..  ماخذ: فراه دات كام

 

Baryalai Mohammadi

Create Your Badge افغان لینکر Web Informer Button

تاريخ : پنج شنبه 24 فروردين 1391برچسب:, | 5:3 PM | نویسنده : بريالي محمدي

 

 

فراه دیروز

نویسنده: مختار (راهب)

ولایت فراه در عصر تیموریان جزیی از ولایت هرات و خواهی نخواهی از مزایای فرهنگ و تمدن درخشان آن دوره برخوردار بوده است.

ولایت فراه از عهد امیر شیرعلی خان الی دوران امیرحبیب الله خان منحیث یک ولایت بزرگ (که ولایت نیمروز نیز جزِ آن بود) به حساب می آمد. ولی در دوران حکومت امان الله خان به حیث حکومت اعلی فراه نامیده شد.

در سال ۱۳۴۱ خورشیدی دوباره به حیث ولایت فراه رسمیت یافت و عبدالعزیز خان منحیث والی آن تعیین گردید. در سال ۱۳۴۳شمسی، ولایت نیمروز منحیث یک ولایت جداگانه، از آن مجزا گردید.

مرکز حکومت داری در ولایت فراه تا حدود یکصد سال قبل در داخل شهر کهنه (قلعه فریدون) قرار داشته و بازار فراه (شهر فراه) نیز در داخل همین قلعه بزرگ و تاریخی واقع بود.

در داخل این قلعه وسیع، علاوه بر شصت دربند دوکان (تجار و کسبه کار مختلف) ساختمانهای حکمرانی، قضایی، خزانه داری، نظارت خانه و غیره، مطابق ایجابات زمان، به شکل خامه و گلی وجود داشته است.

حصارها و دیوار های متذکره اکنون در حال فروپاشی بوده و بعضاً به تپه های خاکی مبدل شده اند.

در سال ۱۳۰۹- زمان حکومت محمد نادر شاه در کابل، نایب سالار محمد انورخان، به حیث نایب الحکومه و نایب سالار (مسؤول نظامی و ملکی دولتی ) فراه تعیین گردیدند.

نامبرده، بازار فراه را از داخل قلعه فریدون بیرون کشیده و در موقعیت کنونی، بازار جدیدی را در دو کنار جاده عمومی اعمار نمود. بدین ترتیب شهر جدید فراه در موقعیت فعلی، توسط نایب سالار محمد انورخان در سال ۱۳۰۹ تأسیس گردید.

در شهر جدید علاوه بر دوکانها، سرای ها، گاراج ها، مسجد جامع مرکزی، هوتل سرکاری، مکتب شیخ ابونصر فراهی، مخابرات و تعمیر نایب الحکومتی (تعمیر سابقه معارف) نیز اعمار گردید.

در سال ۱۳۱۸- حاکم اعلی عبدالصمدخان، در غرب شهر فراه در کنار دریای فراهرود باغ بزرگ و زیبایی را بنام «باغ پل» آباد نمود.

این باغ به مساحت (۵۰ جریب زمین) تقریبا ۴ کیلومتر از شهر فاصله داشته و به تفریحگاه عمومی شهر مبدل گردید.

عبدالصمد خان از باغ پل الی شهر فراه، در دو کنار جاده عمومی نیز، نهال نشانی نموده که درختان تنومند آن تاکنون نیز سرسبز و پابرجاست.

طی هشتاد سال گذشته حدود چهل نفر حاکمان اعلی و والیان متعدد در ولایت فراه ایفای وظیفه نموده اند که ذیلاْ از آنان نام می بریم:

  1. نایب سالار محمد انور خان ۱۳۱۰
  2. حاکم اعلی عبدالصمد خان ۱۳۱۸
  3. حاکم اعلی عبدالعلی خان ۱۳۲۲
  4. حاکم اعلی سید آقا خان ۱۳۲۴
  5. حاکم اعلی سید عبدالله خان ۱۳۲۷
  6. حاکم اعلی محمد صدیق خان ۱۳۳۶
  7. حاکم اعلی سعادت خان ۱۳۳۸
  8. حاکم اعلی محمد طاهرخان ۱۳۴۰
  9. حاکم اعلی بعداً والی عبدالعزیزخان ۱۳۴۲
  10. محمد ناصر کشاورز والی  ۱۳۴۴
  11. محمد بشیر لودین والی ۱۳۴۶
  12. سید محمد قاسم ۱۳۴۸
  13. محمد عالم نوابی ۱۳۵۱
  14. سید محمد داود ۱۳۵۲
  15. عزیزالله خوگیانی ۱۳۵۴
  16. عبدالکریم خان ۱۳۵۵
  17. خوازک زلمی ۱۳۵۶
  18. لعل پاشاه عالمی ۱۳۵۷
  19. آقا گل بائس ۱۳۵۷
  20. خان محرالدین خان ۱۳۵۷
  21. الله داد طوفان ۱۳۵۸
  22. محمد رحمن کارگر ۱۳۵۸
  23. عبدالغنی بکتاش ۱۳۵۹
  24. نوراحمد عزیزی ۱۳۶۰
  25. فتح محمد احمدی ۱۳۶۲
  26. مولوی محمد مصطفی ۱۳۶۵
  27. گل محمد کوهشان ۱۳۶۷
  28. غلام جیلانی دقیق ۱۳۶۹
  29. شیراحمد سناتور ۱۳۷۲
  30. عبدالعزیزخان شیندندی ۱۳۷۳
  31. سید غیاث الدین ۱۳۷۴
  32. شیرملنگ ۱۳۷۴
  33. ملا سید محمد ۱۳۷۵
  34. انجینر عبدالحی نعمتی ۱۳۸۱
  35. محمد یوسف بشیر بغلانی ۱۳۸۳
  36. اسدالله فلاح ۱۳۸۴
  37. عزت الله واصفی ۱۳۸۴
  38. عبدالصمد استانکزی ۱۳۸۵
  39. مولوی محی الدین بلوچ ۱۳۸۶
  40.  
  1. روح الامین ۱۳۸۷

 

ولایت فراه تا سال ۱۳۴۳- که شاهراه عمومی مواصلاتی کابل- هرات از مرکز فراه می گذشت رونق خوب داشت، ولی با احداث شاهراه جدید اسفالت کابل- هرات (۱۳۴۳) مرکز فراه حدود ۷۳ کیلومتر از این شاهراه دور واقع شد که این کار بزرگترین صدمه اقتصادی، اجتماعی و عمرانی را بالای فراه وارد نمود.

 

علاوتاً، ولایت فراه تا سال ۱۳۴۲دارای یک فرقه بزرگ عسکری بود که در شمال شهر (در باغ فرقه) قرار داشت. این فرقه عسکری با داشتن صدها افسر و سرباز در امور عمرانی، آبادی، سرسبزی و بالآخره خرید و فروش امتعه بازار تأثیر بسزایی داشت که متأسفانه در سال ۱۳۴۲ فرقه متذکره به ولایت قندهار منتقل گردید و باغ  بزرگ و زیبای آن به مرور زمان متروک و نابود شد. 

در سال ۱۳۵۰- در اثر بارندگی های متواتر و سرازیر شدن یک سیلاب مدهش در داخل شهر فراه، صدها منزل رهایشی، دکان، سرای و ساختمان مردم منهدم و خسارات جبران ناپذیری بر اقتصاد مردم وارد شد.

خشکسالی های شدید سال ۱۳۴۲ و ۱۳۴۹- مردم اینولایت را با فقر و مشکلات شدیدی مواجه نموده و باعث ضایع شدن باغات و درختان بیشمار گردید.

در سال ۱۳۵۱- زمانیکه محمد عالم نوابی والی فراه بود، بنابر پافشاری نامبرده، مرکز ولایت فراه از شهر فراه به فراهرود انتقال داده شد؛ و بدین ترتیب شهر فراه از ادارات دولتی خالی و به یک ولسوالی مبدل گردید.

از آنجاییکه ولایت فراه در همسایگی با کشور ج. ا. ایران قرار دارد؛ طی سی سال گذشته، به نسبت جنگ های داخلی، کتله های عظیم مردم فراه به آن کشور مهاجرت نمودند، که این کار باعث ویرانی و تخریب بسیاری از قراء، باغ ها، کاریزها، سربندها و راه های مواصلاتی در این ولایت شد.

 

نقشه شهر فراه در سال ۱۳۵۱ (بعد از سیلاب مدهش همان سال) توسط اروین گروتس باخ.

ماخذ: فراه دات كام

 

 

 

Baryalai Mohammadi

Create Your Badge افغان لینکر Web Informer Button

تاريخ : پنج شنبه 24 فروردين 1391برچسب:, | 4:57 PM | نویسنده : بريالي محمدي

خاطرات یک سیاح

فراه ( 165 ) سال قبل

        تهیه و ترتیب: عبدالرحمن وقار (جوینی)

ماخذ: فرا دات كام

 

  جی پی فریه در سال 1845 م 1261 هـ. ش دوباره از فرانسه به مقصد ایران حرکت کرد. ابتدا به بغداد و سپس به ایران آمد. شهرهای ایران از جمله تهران را گش و از طریق مشهد وارد افغانستان شد. وزیر یارمحمد خان الکوزی حاکم مقتدر هرات او را در محضرش کمک نمود سفر او بکشور ما مصادف به تهاجمات انگلیس در خاک ما بود.

بهرصورت حاصل این مسافرت های پر از ماجرا و خطر فریه کتابیست تحت عنوان

« سفر با کاروان و سرگردانی در ایران، افغانستان، ترکستان و بلوچستان » که کتاب مذکور به فرانسه و انگلیسی چاپ شده است.

یک بخش این کتاب مربوط  به سفر او در سیستانست. نامبرده از سیستان هم به هرات و هم به قندهار در دو نوبت از مسیر فراه سفر کرده است خاطرات سفر از آنزمان مفصل و طویل است. اما ما شرح اطلاعات تاریخی او را در مورد تاریخ فراه و خصوصاً سرگذشت قلعه فریدون جالب تر یافتیم، ترجیع دادیم تا در مجله فراداتا به چاپ برسانیم.

 دو شهر به فاصله یک ساعت راه از یکدیگر هر دو نام فراه دارند. شهر قدیمی تر که قبل از زمان اسکندر ساخته شده، به فاصله نیم ساعت راه، جنوب رود فراه در وسط یک دشت واقع شده که از سه طرف با برآمدگی ها رشته کوهای پارو پامیسوس محاط است. این کوهها مشرف به ورودی شهر هستند. سنت جنوبی شهر باز و مشرف به افق دشت است. و در همین سمت، ابتدا دو یا سه تپه مجزا در جلوی دهانه هلمند، سپس دریاچۀ رستم و آنگاه دشت سیستان واقع است. شهر جدید فراه به شکل متوازی الضلاع بوده و در جهت شمال به جنوب قرار دارد. مساحت آن  نیم فرسخ می باشد.

 

بجز اختلاف در اندازه، شهر جدید فراه مشابه هرات و مانند آن با خاکریزهای عظیمی محاط می باشد که مخلوط خاک و خرده چوب است و یک راه سرپوشیده دور تا دور آن از بیرون ساخته شده است. ارتفاع خاکریز از 35 تا 40 فوت بوده و در بالای آن برج های بسیاری وجود دارند که با پرده های به هم وصل هستند. خاکریز به حدی سفت است که نیزه در آن فرو نمی رود چند فرماندار تصمیم گرفته اند که آنرا خاک برداری کنند ولی مؤفق نشده اند. حتی آب بستنبه آن نیز باعث نرمی نمی شود فقط دوچیز در آن تأثیر دارد یکی سرکه و دیگری ذوب برف است. اما سادات ملکوت پسر شاه کامران، حاکم قبلی فراه مرا مطمئن ساخت که آنطرف ها به ندرت برف می بارد . وقتی برف ذوب می شود وقتی برف ذوب می شود خاک نرم میگردد ولی با اولین تابش آفتاب و تبخیر آب سخت تر از قبل می شود. روایات موجود است به داستان ذوب برف اشاره می کند ولی سکنه محلی تقریباً جز یک بار در قرن نمی تواند اثر ذوب برف را به چشم خود به بیند.

     یک کانال عمیق و عریض بیرون خاکریز وجود دارد که به دلخوا می توان آنرا پر آب کرد. این کانال خط دفاعی اول قبل از خاکریز است. ارگ جائی در گوشۀ شمالی را اشغال می کند. شهر دو دروازه دارد یکی دروازۀ هرات در مرکز ضلع شمالی و دیگری دروازۀ قندهار درست تقطۀ مقابل آن در ضلع جنوبی می باشد.

    روایات باستانی که تا امروز سینه به سینه نقل شده در یک مسئله متفق القول می باشد و آن اینکه فراه شهری بسیار قدیمی است و تا اشغال آن توسط قوای چنگیز خان بسیار آباد بوده است. 

 

چنگیزخان تمام خانه را ویران کرد اما هر چه کرد نتوانست استحکامات را از بین ببرد و آن ها به همان محکمی که امروز هستند باقی ماندند. فاتح مغول بعضی سکنه را بخشید ولی آنها را به محل دیگری به فاصله یک ساعت راه در جهت شمالی به ساحل راست رودخانه منتقل کرد. محل جدید نیم ساعت راه از رودخانه فاصله داشت. اگر بتوان از روی خرابه های موجود قضاوت کرد محل جدید شهری بزرگ بوده است. آثار قلعه، استحکامات و بسیاری متعلقات دیگری شهر جدید هنوز باقی مانده که روی یک تپۀ بزرگ قرار دارند اما تمام خانه ها ویران شده است و زمین پوشش ضخیمی از بوته و خاربن دارد، که مخفی گاه خوبی برای انواع شکارها به ویژه خرگوش، با قرقره و کبک است. تعداد کثیری آجرهای پخته تقریباً بطول 3 فوت و 4 اینچ در حول و حوش محل قصر ریخته اند. بی تردید محل اصلی کاربرد آنها قسمت های داخلی شهر بوده و از تزئینات روی آنها معلوم است که از نوع خط میخی هستند.

         آشکار است که آجر ها زمانی تعلق به مغاره های شهر باستانی داشته است و بقایای آن ها از شهر قدیم جمع آوری شده و در ساختن شهر جدید به دستور چنگیز خان مورد استفاده قرار گرفته اند. شهر جدید بسرعت رشد کرد و بزودی تبدیل به یکی از مهمترین شهر های سیستان شد. این وضع تا زمان شاه عباس کبیر ادامه داشت تا اینکه آن پادشاه دستور داد شهر را محاصره کردند مقاومت اهالی شهر               و طولانی بود ولی بالاخره در اثر حملات شدید، شهر و غارت شد. سکنه شهر مجدداً به استحکامات  شهر قدیمی پناه بردند و مصائب ناشی از آن جنگ به زودی فراموش شد و زندگی از نو دائر گردید این شهر تا پایان حکومت سلسله صفوی در رونق و صفا به حیات خود ادامه داد.

     نادر شاه افشار حتی قبل از اینکه شهر را کاملاً  ویران کند آنرا تحت نفوذ خود در آورده بود. با این همه محاصره شهر و جنگی خونین و طولانی آغاز شد در طول این جنگ شهر فراه حدود دو ثلث سکنۀ خود را از دست داد حتی امروز در پاشنه های داخلی خاکریز دور شهر آثار فرورفتگی های دود گرفته ای دیده می شود که از اصابت گلوله های توپ خانۀ نادر شاه بوجود آمده اند. در بیرون شهر، به فاصلۀ کمی از دو گوشۀ شمالی، آثار دو          عظیم دیده می شود که در آن جنگ حفره کرده بودند تا از آنجا بتوانند زیر دیوار شهر را خالی کرده و منفجر کنند مشاهده می شود که این نقب ها از نظر علمی بسیار خوب طراحی شده اند و در واقع بهتر از آن هستند که مهندسین آن زمان ایران می توانستند بسازند. احتمالاً آن ها تحت نظارت مهندسین فرانسوی سپاه نارشاه ساخته شده بودند.

         از آن زمان به بعد شهر فراه به دفعات توسط تاتاریها، ایرانی ها و افغان ها تصرف و اشغال شد و در نتیجه به تدریج توان و رونق شهر به افوال گرائید. در سال 1337 م 1216 ش جمعیت فراه حدود 6000 نفر بود اما یکسال بعد از آن سردار محمد صادق خان به دستور پدرش، شهر را با یک عده سواره نظام محاصره و تصرف کرد. و سکنه را به قندهار کوچ داداین عمل به منظور آن صورت گرفت که شاید توجه محمدشاه هرات را محاصره کرده و در شرف تصرف آن بود و قتی شاه ایران نتوانست هرات را فتح کند و دست خالی به ایران برگشت قوای قندهار به گرشک عقب نشینی کرد و فراه که از سکنۀ خود محروم شده بود مجدداًَ به سیطره حاکم هرات در آمد. در حال حاضر بیش از 60 خانه در داخل شهر و جود ندارد. در حالی که شهر می تواند به راحتی 4500 نفر را در خود جای دهد. اغلب خانه ها ویران و متروک افتاده اند و دود پراگندۀ که اینجا و آنجا از خانه های مسکون بلند می شود تنها نشانۀ وجود انسان درین شهر مرده محسوب می شود. بازارهای شهر که از این دروازه تا آن دروازه کشیده شده بودند امروزه تنها از خرابه ها و پی ها باقی مانده قابل تشخیص اند استخرهای بزرگ که در تابستان خشک هستند دور تا دور داخل شهر کشیده شده اند. و منابع خوبی جهت تجمع نمک بشمار می روند. از این، اصلاح یارمحمد خان برای تولید باروت استفاده می کند.

         شهر فراه مثال خوبی برای نشان دادن مشکلات             مطلب قطعی در جغرافیای آسیای مرکزی است. جائی که امروزه می توانست یک مرکز آباد و پر رونق تجمع جمعیت باشد. یکروزه تبدیل به بیابان شده است. افغان ها به حدی به تغییرات و جا به جائی های ناگهانی و اجباری عادت کرده اند که هرگز خود را به خاک وابسته نمی سازند خانه ای آنها کشور شان است. در عرض دو روز یک خانوار خانه مناسبی از گل با سقف  و درب چوبی می سازد و در آن زندگی می کند. و سهولت و سرعت انجام این کار نشان می دهد که آنها تا چه حد برای تغیر مکان زندگی آمادگی دارند، آنها می بینند که با چه سهولتی شهر ها ایجاد می شوند و سپس از بین می روند. بدون آنکه اثری از خود باقی گذارند. بس شهرهای که مسافران از آنها نام می برند در حالی که مسافران قبلی اثری از وجود آنها ندیده بودند و برعکس چه شهرهای که سیاحان قبلی می بینند و سیاحان قبلی می بینند و سیاحان بعدی اثری از آنها پیدا نمی کنند. تعجب آور نخواهد بود اگر سیاحان اروپائی که بلافاصله بعد از من به فراه سفر خواهند کرد یا اثری از این شهر نه بینند یا اینکه آنرا بسیار پر رونق و آباد بیابند. تمایل و هوس فرمانروایان برای برای جابجا و بنیان کن کردن تمام سکنۀ یک محل یا یک قوم چنان امر محاسبه و برآورد تعداد سکنه مراکز جمعیت در آسیای مرکزی را مشکل کرده که این برآورد قطعاً هرگز به دقت عملی نخواهد شد ارقام جمیعت یک منطقه ممکن است در عرض یکروز در مقیاس هزاران نفر تغیر کند هیچ رقمی قطعی تلقی نمی شود. هیچ آماری قابل اتکاء نیست و همه چیز اعم از تعداد جمعیت و هر چیز دیگر در معرض تغیر و تحول است. از آزادی، و حقوق مدنی کوچکترین نشانی به عنوان حقوق مرد دراین سرزمین وجود ندارد. تنها چیزی است که غالب است حق روز شجاعت است. مفاهیم آزادی این مردم در بی نظمی، هرج و مرج قتل و غارت بوده و سیاست بزرگان آن ها مبتنی بر فریب دوست و دشمن و تصرف مالکیت و دارائی شان است هر چه باشد حکام و رعایا در خور هم هستند، زیرا ارگ فرمانروایان زور بکار بردند مردم چیزی به عنوان مالیات نخواهند پرداخت آنها انقلاب           به خطر انداختن جان و مال و آزادی زن را، در پرداختن مالیت حقه بصورت داوطلبانه ترجیح می دهند. مالیات گیری در افغانستان همیشه با کشمکش و جدال بین مالیات دهنده و مالیات گیرنده توأم بوده و هرگز بصورت مسالمت آمیز یا داوطلبانه انجام نمی شود.

      به هر حال شهر فراه همین ساختمان های خرابه است. ولی از نظر نظامی فوق العاده اهمیت دارد. احرار مستمر اجیران افغان به تسلط برین شهر دلیل اهمیت آن است هر کس که این شهر را در دست داشته باشد یک پایش در قندهار و وپای دیگرش در هرات بوده و دروازۀ شمالی سیستان را تحت تسلط دارد. اگر ایرانیان یا روسها روزی بخواهند به امپراتوری هند بریتانیه حمله کنند قطعاً تسلط بر شهر فراه بر ایشان حیاتی خواهد بود.

       برای جلوگیری از  اطاله کلام نوشتۀ فریه را در اینجا خاتمه داده و برای نشر باقی خاطرات و نظریات وی خوانندگان محترم را منتظر می گذاریم.

Baryalai Mohammadi

Create Your Badge افغان لینکر Web Informer Button

تاريخ : پنج شنبه 24 فروردين 1391برچسب:, | 4:45 PM | نویسنده : بريالي محمدي

 

د فریدون کلا

                        د بیا رغونی لپاره یومهمه طرحه

 

 

لیکوال: حاجی عبدالمجید (بهلول)

مآخوذ از فراه دات كام

د فراه رود له سر چشمی څخه چه دا رود د غور ولایت څخه راوزی او په سیستان جهیل کی توئیږي پر غاړو ئی ډیری تاریخی کلا ګانی او ښارونه شته.

 

د فریدون کلا ستر پخوانی ښار څخه ئی پیل کوو چي د فراه اوسنی ښار سره نږدی پروت دی تاریخ ئی معلوم دی، ددی لپاره چه بحث ډیر اوږد نشی دلته یی نه لیکم دبیا جوړونی او ګټي اخستنی طرحه یی وړاندی کوم:

 

· د دغه کلا د خندق د باندی حاشیه کی په اوسنی عصری معماری د لوړ پوړیزه او په کرایه ورکولو شرایطو اعلان دی وسی.

 

· د خندق او دکلا اصلی دیوال، برجونو او دننه ساختمانو په پخوانی معماری سبک بیا جوړونه او ترمیم.

 

· په حاشیه کی د عصری معماری ساختمانونو د ردیف په 4 کنجونو کی تر نورو لوړ پوړیزو داسی رستورانونو جوړول چه له هغه ځایه سیلانیان د فراه اوسنی ښار شمال خواته د کلیو منځ کی د شهر کهنی په نوم ځایونه، غرب ته د باغ پل ننداره او فراه رود پر خوا زرغونو کلیو ننداره وکړای شی.

 

· فراهی وروڼو او خویندی د خپلو تاریخی ځایونو د جوړولو سره مینه لری هلته ډیر ماړه وطنپال پانگه وال شته د هیواد نورو ولایتونو او بهرنیو ملکونو کی په سوداگری لگیا دی پداسی حال کی چی مناسب شرایط ورته برابر شی په مختلفو زراعتی، مالداری، صنعتی او سوداگری برخو کی به خپلی پانگی پکار واچوی چه د فریدون تاریخی کلا د حاشیو په سوداگریزه ساحه کی به هم د نقشی پر مخ هر یو د خپل توان اوخوښی سره سم د کرائی په توگه پر یوه برخه گوته کښیږدی هر یو باید د خوښ کړای شوی ځای د پنځو کالو د کرایی معادل پیسی د پیشکی په توگه د دی پروژه په حساب تحویل کړی د فی متر مربع کرایه مخکی له مخکی اعلانیږی داوطلبی او مزایدی ته اړتیا نشته خوکه د یوی  ساحی لپاره تر یوه زیاتو سوداګرو غوښتن لیک ورکړ تر منځ یی قرعه کشی کیږی.

 

· دعصری سوداگریزی ساحی د ساختمان تر لګښت زیاتو پیسو څخه د پروژی د اصلی حصار او کلا شاو خوا او دننه ساختمانو په بیا جوړونه او ترمیم کی کار اخلی چه د خپل پخوانی وخت په معماری سبک به جوړ شی.

 

 

 · د اصلی تاریخی ښار په بیا جوړونه اوترمیم کی هر افغان او نور نړیوال پانگه اچونه کولای شی او هر فرد، شخص خصوصی او دولتی مرجع د سرمایه سهم په اندازه تر بیلانس وروسته د خالصه پاته شویو عوایدو څخه برخه اخستلای شی.

 

 

· د یو سهم بیعه د /100 ډالرو یا معادل افغانی ټاکل شویده هر انسان کولای شی چه یو یا څو سهمه واخلی که چیری د فریدون تاریخی کلا جوړولو تر لګښت زیاتی پیسی راټولی شوی د نورو تاریخی ځایونو او دغه راز د کرنی، مالداری، صنعت او سوداگری په برخو کی کار ځنی اخستل کیږی او گټه یی پر اسهامو ویشی. دغه شان تصمیم دسهم لرونکی د فیصلی پر اساس نیول کیدای شی.

 

 

· د حاشیو په عصری سوداگریز ه ساحه کی د فی متر مربع مساحت میاشتنی کرایه (250 ) افغانی ټاکل شویده.

 

 

· د فریدون د کلا شمال شرق پخوانی فرقی ټوله مځکه دی د کلا مربوط زرغون پارک وگڼل شی او لوی تفریحی باغ دی پکښی جوړ شی چه د ستروس کورنی ونی پکښی زیاتی وی لکه نارنج، لیمو، کیله، انار، زیتون او دغه رنگه انگور، عناب، د پالیز ساحه نور گلونه، زینتی بوټی، د عسلو مچیو فارم، هوسی غرڅه او داسی نور.

 

 

· د فریدون کلا اوسیدونکی ته هغه د حریم حاشیو او شاخوا داسی نورو ځایو د تخلیی لپاره دی اوسیدونکو ته هغه مناسب شرایط او امتیازات اعلان شی چه پدی طرحه کی د کابل او غزنی بالاحصار او کندهار چهل زینی په باب لیکل شویدی همدا رنگه ځینی نور ابتکارات او امتیازات چه متصرفین پخپله خوښه او سیالی سره ژر تخلیی ته تشویق او په عمل لاس پوری کړی.

· د حاشیو په یوه نندارتون کی د تیرو (2) سوه کلونو د کالیو، کار وسائلو، غذا خوړولو لوښو، د لاسی صنایعو محصولات، د سنتی گنډلو، او غالیو پوری د پلورلو د پاره پراته  وی او په یوه بل نندارتون کی به د زراعتی او مالداری محصولاتو نمونی د پلورلو دپاره پرتی وی.      پاتی برخه په بله گڼه کی...

 

 

Baryalai Mohammadi

Create Your Badge افغان لینکر Web Informer Button

تاريخ : پنج شنبه 24 فروردين 1391برچسب:, | 3:0 PM | نویسنده : بريالي محمدي





منم زيبا


که زیبا بنده ام را دوست میدارم

تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید

ترا در بیکران دنیای تنهایان

رهایت من نخواهم کرد

رها کن غیر من را آشتی کن با خدای خود

تو غیر از من چه میجویی؟

تو با هر کس به غیر از من چه میگویی؟

تو راه بندگی طی کن عزیز من، خدایی خوب میدانم

تو دعوت کن مرا با خود به اشکی، یا خدایی میهمانم کن

که من چشمان اشک آلوده ات را دوست میدارم

طلب کن خالق خود را، بجو ما را تو خواهی یافت

که عاشق میشوی بر ما و عاشق میشوم بر تو که

وصل عاشق و معشوق هم، آهسته میگویم، خدایی عالمی دارد

تویی زیباتر از خورشید زیبایم، تویی والاترین مهمان دنیایم

که دنیا بی تو چیزی چون تورا کم داشت

وقتی تو را من آفریدم بر خودم احسنت میگفتم

مگر آیا کسی هم با خدایش قهر میگردد؟

هزاران توبه ات را گرچه بشکستی؛ ببینم من تورا از درگهم راندم؟

که میترساندت از من؟ رها کن آن خدای دور؟!

آن نامهربان معبود. آن مخلوق خود را

این منم پروردگار مهربانت.خالقت. اینک صدایم کن مرا. با قطره ی اشکی

به پیش آور دو دست خالی خود را. با زبان بسته ات کاری ندارم

لیک غوغای دل بشکسته ات را من شنیدم

غریب این زمین خاکی ام. آیا عزیزم حاجتی داری؟

بگو جز من کس دیگر نمیفهمد. به نجوایی صدایم کن. بدان آغوش من باز است

قسم بر عاشقان پاک با ایمان

قسم بر اسبهای خسته در میدان

تو را در بهترین اوقات آوردم

قسم بر عصر روشن، تکیه کن بر من

قسم بر روز، هنگامی که عا
لم را بگیرد نور

قسم بر اختران روشن اما دور، رهایت من نخواهم کرد

برای درک آغوشم، شروع کن، یک قدم با تو

تمام گامهای مانده اش با من

تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید

ترا در بیکران دنیای تنهایان. رهایت من نخواهم کرد


شعر از زنده یاد سهراب سپهری

Baryalai Mohammadi

Create Your Badge افغان لینکر Web Informer Button

تاريخ : سه شنبه 22 فروردين 1391برچسب:, | 6:41 PM | نویسنده : بريالي محمدي


گنجي در شما پنهان است

 

دانشمندان معتقدند، هر انساني پر از استعدادهاي كشف نشده است و تكنولوژي فكر مي‌تواند اين استعدادها را به شكوفايي برساند بياييد كمي درباره فكر كردن، فكر كنيم! شايد وقت آن رسيده باشد كه بپذيريم فكر كردن هم يك نوع تكنولوژي است و بايد تكنولوژي فكر كردن را ياد بگيريم. مثلا بدانيم انديشه‌هاي ما پديده‌هاي پويايي هستند كه دائم تغيير مي‌كنند و مي‌توانند بهتر يا بدتر شوند.انديشه‌ها اندوخته‌هاي راكد و ثابتي نيستند كه گاهي سراغ‌شان برويم و كمي از آن را برداريم تا استفاده كنيم. بايد ياد بگيريم مثل يك بچه كنجكاو به تمام گوشه و كنارهاي ذهن‌مان سرك بكشيم و استعدادهاي‌مان را كشف كنيم. باور كنيد هنوز در اعماق اندوخته توانايي‌هاي شما استعدادهاي كشف‌نشده‌اي وجود دارد كه اگر بتوانيد پيداي‌شان كنيد زندگي‌تان متحول مي‌شود. يادتان باشد دنياي شتاب‌زده امروز ديگر به كساني كه دانش و معلومات صرف و محدود دارند نيازي ندارد. حالا ديگر نوبت كساني است كه خلاقيت و نو‌آوري را چاشني دانش مي‌كنند.



مغز‌هايي بزرگ‌تر از سوئيس


اگر مي‌خواهيد حجم اطلاعاتي را كه مغز شما مي‌تواند در خودش جاي بدهد حدس بزنيد، ارتفاع يك ساختمان 100 طبقه را تصور كنيد يا مساحت كشور سوئيس را كه حدود 41هزار كيلومتر مربع است را يازده برابر كنيد. شك نداشته باشيد كه مغز شما به همين بزرگي است. بررسي‌ها و مطالعات جديد دانشمندان در اين حوزه نشان مي‌دهد، انسان در طول تاريخ فقط از 5 تا 7 درصد توانايي و ظرفيت خود استفاده كرده است. يعني انساني كه عصر كشاورزي را تجربه‌ كرد، وارد جهان صنعتي با نماد دودكش‌هاي بزرگ شد و اكنون در دوره الكترونيك با نوپديده‌هايي مانند كامپيوترها و ربات‌ها به سر مي‌برد  فقط توانسته است 7‌درصد از توانايي‌هايش را به كار بگيرد. البته وزن مغز انسان بيش از 650 تا 700 گرم نيست ولي حجم اطلاعاتي كه مي‌تواند در خود جاي دهد تا دل‌تان بخواهد شگفت‌انگيز است.

در دنياي مديريت و از ديدگاه پيشگامان اين موضوع، 3‌عامل نقش مهمي در توليد دارد؛ سرمايه، تكنولوژي و نيروي انساني. نكته جالب توجه اين است كه نيروي انساني بيشترين سهم را دارد يعني 64 درصد. ژاپني‌ها در كتابي كه درباره توسعه اقتصادي كشورشان دارند، مي‌نويسند: «ما براي صنعتي شدن، منابع مادي نداشتيم ولي منابع انساني شايسته توانست كشور ما را صنعتي كند.»



اين به شانس ربطي ندارد


تكنولوژي فكر يا به عبارت بهتر طراحي ذهن ربطي به نبوغ ذاتي ندارد. مطمئن باشيد شانس هم هيچ نقشي در اين ماجرا ندارد. يعني نمي‌توانيد منتظر باشيد كه تصادفي اتفاق بيفتد و استعدادهاي شما شكوفا شود. بهترين راه اين است كه خودتان دست به كار شويد و با آموزش صحيح استعداد‌ها و توانايي‌هاي بالقوه را بالفعل كنيد. هيچ‌كس به اندازه خود شما نمي‌تواند در اين كشف و شكوفايي موثر باشد.



گنج خودت را پيدا كن


در وجود همه ما استعداد‌ها و توانايي‌هايي وجود دارد كه هنوز به‌وجود آن‌ها پي‌نبرده‌ايم. خيلي از ما حتي درست و حسابي خودمان را نمي‌شناسيم و تصوير روشن و واضحي از شخصيت‌ خود نداريم. همين است كه فرويد ريشه خيلي از رفتارهاي انسان را در بخش ناهوشيار و ناخودآگاه ذهن مي‌داند. در حقيقت رفتارها و وضعيت رواني انسان در هر لحظه فقط به آنچه در ضمير خودآگاه و هوشيارش مي‌گذرد وابسته نيست. بلكه عوامل ديگري وجود دارد كه ضمير ناهوشيار و ناخودآگاه پنهان است و منشا بعضي از رفتارها مي‌شود.  جالب است بدانيد نسبت خودآگاهي و ناخودآگاهفي يا بخش هوشيار و ناهوشيار ضمير انسان مانند كوه يخي است كه يك دهم آن بيرون از آب و در معرض ديد است و 90‌درصد آن زير آب قرار گرفته و ديده نمي‌شود. در بخش پنهان كوه يخي ضمير شما گنج‌هاي بسياري وجود دارد كه تا سراغ آن‌ها نرويد پيدا نخواهند شد. شايد وقت آن رسيده باشد كه كند و كاو را شروع كنيد و اين همه گنج را بيابيد تا موفقيت‌هاي تازه‌اي را تجربه كنيد.

منبع: برترينها

 

Baryalai Mohammadi

Create Your Badge افغان لینکر Web Informer Button

تاريخ : سه شنبه 22 فروردين 1391برچسب:, | 4:31 PM | نویسنده : بريالي محمدي

وضعيت فرهنگي، اجتماعي... (Culural, Social... status )

از زمان طالبان به اين سو زرع مواد مخدر در فراه رواج يافته و به پيمانه هاي مختلفي كشت مي شود. اما در چند سال اخير بيشتر زارعان فراه به كشت بادرنگ و تربوز رو آورده و زرع مواد مخدر در آن كاهش يافته است چون بيش از 30 در صد باشندگان فراه تا حال در ايران آواره اند و حدود 40 در صد جوانان فراهي همين اكنون در ايران كار مي كنند، به اين خاطر در سالهاي  اخير، اعتياد در ميان جوانان فراهي به شدت گسترش يافته است، تحقيقات اخير نشان مي دهد كه در فراه 13 هزار نفر معتاد به ترياك و هيروئين اند. اما اين رقم معتادان فراهي در ايران را شامل نمي شود و بسياري به اين باورند كه جمع معتادان فراهي در ايران و افغانستان به 18 هزار تن مي رسند. گرافي كه به شدت در حال بالا رفتن است.

گزارش كامل و مفصل در اين رابطه افزوده خواهد شد.

Baryalai Mohammadi

Create Your Badge افغان لینکر Web Informer Button

تاريخ : سه شنبه 22 فروردين 1391برچسب:, | 4:23 PM | نویسنده : بريالي محمدي

معلومات اداري (Administrative info)

در زمان تيموريان، فراه جزئي از هرات بود، جنگ خونين ميان ايراني ها و هوتكي ها در منطقه نوده فراه رخ داد و لشكر ايوب خاي كه از هرات به قصد جنگ با انگليس ها به سوي قندهار حركت مي كرد نيز از فراه گذشت و فراهي ها بخشي از لشكريان اين سردار را در جنگ ميوند مي ساختند. در اين عبور كه رقابت هاي فيودالي در اين منطقه به اوج خود رسيده بود، به اشاره محمد عمر خان، كهندل خان مديزايي  توسط سردار ايوب خان به قتل رسيد. با اينكه فراه در زمان احمد شاه و شاهان بعد از او تشكيلات اداري خاص و تسلط نايب الحكومه قندهار قرار داشت و حكومت اعلي ناميده مي شد و بعد در آخر صدارت داوود به ولايت مستقلي مبدل شد.

نيمروز نيز يكي از ولسوالي هاي فراه بود كه بعد به ولايت مستقلي با مركزيت زرنج مبدل گشت.

امروز كه اين ولايت جزئي از ولايات درجه دوم به حساب مي آيد با كشيدن شاهراه قندهار- هرات در 1343 و عبور اين سرك از فاصله 72 كيلومتري مركز فراه، شهر فراه را از جريان تجارت و رشد و ترقي بازماند و اين را فراهي ها خيانت عظيم به ولايت شان دانستند. اكنون مركز فراه همان شهر فراه است كه در سال 1354 هجري با نقشه جديد بر قريه بشتو اعمار شد كه از چهار ناحيه تشكيل شده است. علاوتاً قريه هاي عسكر آباد، ننگ آب، مهاجر آباد، قلعه محمد، سنگ زور، شورآباد، كهدانك، اسفل كوه، كاريزك، كرجي ، مرواري، دهك، دهك لغري، ده غلام صديق، چهار برجك، قلعه زمان، ديگفروش، ريگي، ريگي خورد، قلعه بهبود، قلعه موزيك، يزده، چهارباغ، رحيم آباد، باغپل، شور آباد، نوده، تيوسك، كوره گزي، چاه كرته، تجگ، خوگياني، عليساباد، كوكشيب، كوكبالا، دارآباد، كاريز كرغ زرد، كاريز كبير خان، كاريز بيدك، كاريز سلطان، كاريز سيه ريش ها، دزك، كاريز نوك، كاريز سوخته، كاريز حاجي نعيم، كاريز حاجي خدارحيم، كاريز كج ها، روكن، رج، گنهكان، نوبهار، پنجله، مزار، ختيوان، ملايا، و برنگتوت نيز از نظر اداري جرئي از مركز فراه مي باشند.

فراه ده ولسوالي دارد كه شامل جوين، انار دره، پشت كوه، شيب كوه، پشترود، خاك سفيد، بالابلوك، بكواه، گلستان و پرچمن مي شوند. جمعاً 1260 قريه دارد كه در برخي از اين قريه ها بيش از هزار خانواده زندگي كرده، قريه هاي دار آباد، مساو، شيوان، كنسك، دوقلعه، مركز اناردره، اور، نوده، تيوسك، نوبهار، زهكن،يزده، چارده، گجگين... از قريه هاي بزرگ فراه محسوب مي شوند.

Baryalai Mohammadi

Create Your Badge افغان لینکر Web Informer Button

تاريخ : سه شنبه 22 فروردين 1391برچسب:, | 4:21 PM | نویسنده : بريالي محمدي

مليت ها( Nationalities )

در فراه مليت هاي پشتون، تاجك، بلوچ و فارس زنده گي مي كنند كه در مركز، بكوا، بالابلوك، خاكسفيد پشترود گلستان اكثريت را مي سازند، اما در ولسوالي هاي ديگر نيز به پيمانه هاي مختلف زيست دارند. در ميان پشتون ها اقوام نورزايي، باركزايي، اسحاق زايي، عليزايي، اچك زايي و اليكوزايي زندگي دارند. نوزايي ها كلانترين قوم مليت پشتون در فراه را مي سازند كه بيش از 50 در صد پشتون ها را تشكيل مي دهند.

گزارش بيشتر در اين رابطه بزودي افزوده خواهد شد.

Baryalai Mohammadi

Create Your Badge افغان لینکر Web Informer Button

تاريخ : سه شنبه 22 فروردين 1391برچسب:, | 4:15 PM | نویسنده : بريالي محمدي

تعليم و تربيه(معارف) Education

در فراه 25140 دختر مكتب مي روند و با 1197 معلم تدريس مي گردند. اما امروز مكاتب زيادي در اثر نا امني ها در فراه مسدود شده، مخصوصاً دختران در بعضي از ولسوالي ها چون بكواه، بالابلوك، پشترود، خاكسفيد، گلستان و پرچمن به مكتب رفته نمي توانند و بخشي از مكاتب تا حال فاقد تعمير اند.

گزارش مفصلي در اين زمينه ارائه خواهد شد.

Baryalai Mohammadi

Create Your Badge افغان لینکر Web Informer Button

تاريخ : سه شنبه 22 فروردين 1391برچسب:, | 4:8 PM | نویسنده : بريالي محمدي

حرفه و پيشه:     Job & working activites

بخش اعظم باشندگان فراهي را زحمتكشان تشكيل مي دهند كه اكثر به كار زراعت و مالداري اشتغال دارند. بيش از 40 در صد جوانان فراهي در ايران ماندند كه با بيكاري مفرطي كه تا حالا در اين ولايت حاكم است، دوباره برنگشته اند. كارگران فراهي در كرمان، يزد، بندرعباس و مشهد زندگي مي كنند.در كوره هاي خشت زني، كارهاي ساختماني، كار در مزارع و باغها، خريد وفروش به شكل دوره گردي مصروف اند، شب و روز با تهديد و تحقير به سر مي برند، و نيروي كارشان را بسيار ارزان به فروش مي رسانند. فرزندان بيشتر اين آواره گان با لهجه كامل ايراني صحبت مي كنند و از اينكه افغانستان را نديده در رنج اند و از برخورد هاي ايراني ها به شدت نفرت دادند.

شهر فراه كه كوچك وتوسعه نيافته، 90 درصد مردم در دهات در خانه هاي پخسه اي و با افكار روستايي زندگي كرده، اكثر دهقانان بي زمين در ايران به سر مي برند و دهقانان ميانه به اثر خشكسالي هاي ممتد قادر نيستند به كشت و كار لازم بپردازند، لذا عوض كشت غله به زرع سبزيجات، مخصوصاً بادرنگ، مي پردازند، بخصوص بعد از برگشت مهاجران از ايران با زرع زير پلاستيك آشنايي پيدا كردند و امروز فراه را مي توان يكي از ولايات مهم توليد سبزيجات ناميد.

دهقانان مرفه علاوه بر اين كه خود بر زمين هاي شان كار مي كنند، بخشي از دهقانان ميانه را نيز به دهقاني مي گيرند.

دهقانان مرفه و مالكان با استفاده از آب واتر پمپ به كشت مي پردازند. اما چون تيل و پرزه واتر پمپ فوق العاده قيمت اند، لذا بيشتر مالكان تمايلي به زرع و كشت غله در فراه( مخصوصا در ولسوالي هاي پائين چون پشترود، مركز فراه، قلعه كاه و جوين كه آب دريا به زودي به آنها نمي رسند) رونق چنداني نداشته و با اينكه فراه از وسيعترين ولايات كشور است، اما مردم قادر به توليد غله در حد مصرف ولايت نشده بيشتر از آرد  وارداتي پاكستان، ايران و تركمنستان استفاده مي كنند و در مجموع قيمت آرد در بازار هاي فراه مثل ساير بازارهاي كشور پائين مي باشد.

در فراه قومندان جهادي قوي با توجه به مناسبات عميق قومي كه قادر به چپاول مردم باشند،، نسبت به جاهاي ديگر كشور كمتر وجود دارد. كساني كه به عنوان تاجران سرمايه گذار در فراه فعال اند، بيشتر افرادي اند كه با انجام كارهاي خاصي در ايران به اين پول ها دست يافته، قشر خورده مالكان مرفه در ميان تاجران و سرمايه گذاران اكثريت را مي سازند. اما بيش از 95 در صد ساكنان فراه در حد زحمتشان زندگي دارند و ضرورت تغيير زندگي را با جديت احساس مي كنند.

كارگران ساختماني بيشترين بخش كارگران را در فراه مي سازند. كارگران زراعتي كه بر تراكتور، واتر پمپ، ماشين هاي درو و ميده كار مي كنند، نسبت كارگران توليدي چشمگير تراند، اما كارگراني كه بر ماشين هاي سركسازي، در كارخانه هاي يخ سازي و غيره كار مي كنند بسيار اندك مي باشند. گراف اهل كسبه( نجار، آهنگر، مسگر.... ) نسبت به گذشته كمتر شده و چون كالاهاي ايراني با حجم كلان وارد فراه مي گردد، اين اهل كسبه را ضربه زده، مجبور ساخته كه به ايران بروند. اما گراف قصابان، سلمانان، مستريها.... به اثر رشد نسبي شهر بيشتر شده و در بسياري از قريه هاي كلان، بازارهاي كوچكي ساخته شده است.

بيكفايتي حاكمان فاسد فراه باعث شده تا در اين ولايت تغييرات مهمي به نظر نرسد، چند جاده اي كه در آن پخته شده،، كمتر شباهتي به يك پخته كاري معياري داردند. به باغ كافي، باغپل و باغ نو كه در گذشته ها سبز و خرم بوده اند و مردم در آن ميله ها بر پا مي كردند، در اين سالها توجهي نشده و مردم از محل هاي تفريحي محروم ماندند.    با اين نگاه كوتاه كوتاه دفتر معرفي و معلومات را در مورد فراه مي بنديم و در مقالات بعدي با معلومات بيشتر در خدمت تان خواهيم بود.

سپاس

منبع: مجله فراه

مسئول: داد نوراني

 

Baryalai Mohammadi

Create Your Badge افغان لینکر Web Informer Button

  • دانلود فیلم
  • قالب وبلاگ
  • سوسا وب تولز - ابزار رایگان وبلاگ